ادامه فیک رویای عشق
ادامه فیک رویای عشق
پارت اول
*******
باشگام تموم شد رفتم و بیرون باشگاه گوشیم و برداشتم و با یونگی تماس گرفتم
سامارا،، سلام چطوری
........
سامارا،، میتونی بیای دنبالم
........
سامارا،، باشه منتظرتم
........
سامارا،، بای
نشستم رو نیمکت و مسیج و کال های گوشیم و نگاه میکرد یکم که گذشت ماشین یونگی رو دیدم که داره میاد بلند شدم و رفتم یکم جلو تر یه تریلی پشت ماشین یونگی بود مشکوک میزد همین که یونگی وایساد
سامارا،، *یونگی واینسا برووو حرکت کنننن لعنتی برووووووووو*
حرفم تموم نشده بود که تریلی به ماشین یونگی برخورد کرد و ماشین یونگی از جلوم ناپدید شد
سامارا،، یو..... یونگی
دویدم اون طرفی که ماشین وایساده بود ماشین یونگی به کل له شده بود پاهام انگار از حرکت وایساده بودم هرچی قدم برمیداشتم انگار به جلو نمیرفت مردم دور ماشین جمع شده بودن به هر بدبختی بود خودم و رسوندم بهشون از لای مردم رد شدم یونگی داخل ماشین بیهوش بود همه ی بدنش پر از خون بود
سامارا،، *مین یونگیییییییی* یکی زنگ بزنه امبولانس....... لطفا یکی زنگ بزنه امبولانس یونگی ی من طاقت بیار
چند دقیقه بعد امبولانس اومد یونگی رو گذاشتن داخلش و رفتیم بیمارستان
میدونستم کار کیه
ذهن سامارا،، بازی با من یعنی رقصیدن رو اتش و هر یه خطا یعنی درد بهت میفهمونم چه غلطی کردی
پارت اول
*******
باشگام تموم شد رفتم و بیرون باشگاه گوشیم و برداشتم و با یونگی تماس گرفتم
سامارا،، سلام چطوری
........
سامارا،، میتونی بیای دنبالم
........
سامارا،، باشه منتظرتم
........
سامارا،، بای
نشستم رو نیمکت و مسیج و کال های گوشیم و نگاه میکرد یکم که گذشت ماشین یونگی رو دیدم که داره میاد بلند شدم و رفتم یکم جلو تر یه تریلی پشت ماشین یونگی بود مشکوک میزد همین که یونگی وایساد
سامارا،، *یونگی واینسا برووو حرکت کنننن لعنتی برووووووووو*
حرفم تموم نشده بود که تریلی به ماشین یونگی برخورد کرد و ماشین یونگی از جلوم ناپدید شد
سامارا،، یو..... یونگی
دویدم اون طرفی که ماشین وایساده بود ماشین یونگی به کل له شده بود پاهام انگار از حرکت وایساده بودم هرچی قدم برمیداشتم انگار به جلو نمیرفت مردم دور ماشین جمع شده بودن به هر بدبختی بود خودم و رسوندم بهشون از لای مردم رد شدم یونگی داخل ماشین بیهوش بود همه ی بدنش پر از خون بود
سامارا،، *مین یونگیییییییی* یکی زنگ بزنه امبولانس....... لطفا یکی زنگ بزنه امبولانس یونگی ی من طاقت بیار
چند دقیقه بعد امبولانس اومد یونگی رو گذاشتن داخلش و رفتیم بیمارستان
میدونستم کار کیه
ذهن سامارا،، بازی با من یعنی رقصیدن رو اتش و هر یه خطا یعنی درد بهت میفهمونم چه غلطی کردی
۱۸.۱k
۲۸ شهریور ۱۴۰۱