تـــو مثل هر شب
تـــو مثل هر شب
از دل ماه بیرون می آیی
لب پنجره می نشینی و
لبخند می زنی
و من
از شعر هایم برای تو می خوانم
از دلتنگی هایم می گویم
و از نبودن هایت گلایه می کنم
بعد از آن
دست هایم را
به زیر
چانه ام می گذارم
و تا پلک هایم
جان دارد
به تماشایت می نشینم....
محمـد_بشیری
از دل ماه بیرون می آیی
لب پنجره می نشینی و
لبخند می زنی
و من
از شعر هایم برای تو می خوانم
از دلتنگی هایم می گویم
و از نبودن هایت گلایه می کنم
بعد از آن
دست هایم را
به زیر
چانه ام می گذارم
و تا پلک هایم
جان دارد
به تماشایت می نشینم....
محمـد_بشیری
۲۰.۳k
۱۸ بهمن ۱۴۰۱