خوناشام من پارت⁵
³ساعت بعد
تو اتاق خوابیده بودم که در توسط کسی محکم باز شد و بسته شد
ترسیدم یهو از خواب پریدم
_کثافط حداقل....
+خب داشتی میگفتی(عصبی)
_چیزه....اممم. م..ن من اممم
-ببخشید
+باید یه کار کنی تا ببخشمت
_چی کار؟
+ میخوامت
_چی؟من؟
+اره
اومد نزدیک و گردنمو گاز گرفت
-آیییییی
+ساکت
*ا/ت ویو
داشت خونمو میخورد ولی مثل قبل از هوش نرفتم
*جونگکوک ویو
داشتم خونشو میخوردم ولی زیاد نخوردم که مثل قبل بیهوش شه
دوست نداشتم وقتی کنارشم بیهوش باشه
باید مواظبش باشم
پدر بزرگم ازم میخواد که با دختر عموم ازدواج کنم و اون رو به عنوان ملکه قبول کنم ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد و دوسش ندارم
پس باید باهاش حرف بزنم
*ا/ت ویو
یهو دست از خوردن خون برداشت
+اسمت چیه
_ا/ت
+خب ببین ا/ت باید یه کاریو برام انجام بدی
_چه کاری
+اگه این کار رو انجام بدی آزادت میکنم
_خب
+تو باید نقش ملکه ام رو بازی کنی خب
_ملکه ات؟
+اره خب یعنی زنم
_واسه ی چی؟
+پدربزرگم میخواد من با دختر عموم ازدواج کنم ولی من دوسش ندارم و پدر بزرگم میگه که باید باهاش ازدواج کنم
+شاید یکم طول کشید ولی مجبوریم دیگه کاریش نمیشه کرد
_اهوم باشه
نمیدونم چرا منه خنگ بهش اعتماد کردم
+پاشو پاشو برات غذا بیارم حتما گشنه ای هوم
_اوم ممنون
رفت و با یه سینی پر اومد تو اتاق
تعجب کردم که این همه غذا رو کی بخوره که لبخندی زدو گفت
+دوتایی میخوریم
-آها
+بخور
_باشه
میخواستم بخورم که گفت(غذا :/)
+واسا
_هوم
+بیا از الان تمرین کنیم که قراره نقش زنمو بازی کنی
_خب باید چیکار کنم
+باید من بهت غذا بدم خب
ادامه دارد...
(❤️🩹🌝حمایت)
بچه ها میدونم خیلی طول کشید ولی خبب ببخشید دیگه
نت خیلی خیلی ضعیفه بخاطر همین نمیتونم زیاد فعالیت کنم🚶♀️🗿
تو اتاق خوابیده بودم که در توسط کسی محکم باز شد و بسته شد
ترسیدم یهو از خواب پریدم
_کثافط حداقل....
+خب داشتی میگفتی(عصبی)
_چیزه....اممم. م..ن من اممم
-ببخشید
+باید یه کار کنی تا ببخشمت
_چی کار؟
+ میخوامت
_چی؟من؟
+اره
اومد نزدیک و گردنمو گاز گرفت
-آیییییی
+ساکت
*ا/ت ویو
داشت خونمو میخورد ولی مثل قبل از هوش نرفتم
*جونگکوک ویو
داشتم خونشو میخوردم ولی زیاد نخوردم که مثل قبل بیهوش شه
دوست نداشتم وقتی کنارشم بیهوش باشه
باید مواظبش باشم
پدر بزرگم ازم میخواد که با دختر عموم ازدواج کنم و اون رو به عنوان ملکه قبول کنم ولی من اصلا ازش خوشم نمیاد و دوسش ندارم
پس باید باهاش حرف بزنم
*ا/ت ویو
یهو دست از خوردن خون برداشت
+اسمت چیه
_ا/ت
+خب ببین ا/ت باید یه کاریو برام انجام بدی
_چه کاری
+اگه این کار رو انجام بدی آزادت میکنم
_خب
+تو باید نقش ملکه ام رو بازی کنی خب
_ملکه ات؟
+اره خب یعنی زنم
_واسه ی چی؟
+پدربزرگم میخواد من با دختر عموم ازدواج کنم ولی من دوسش ندارم و پدر بزرگم میگه که باید باهاش ازدواج کنم
+شاید یکم طول کشید ولی مجبوریم دیگه کاریش نمیشه کرد
_اهوم باشه
نمیدونم چرا منه خنگ بهش اعتماد کردم
+پاشو پاشو برات غذا بیارم حتما گشنه ای هوم
_اوم ممنون
رفت و با یه سینی پر اومد تو اتاق
تعجب کردم که این همه غذا رو کی بخوره که لبخندی زدو گفت
+دوتایی میخوریم
-آها
+بخور
_باشه
میخواستم بخورم که گفت(غذا :/)
+واسا
_هوم
+بیا از الان تمرین کنیم که قراره نقش زنمو بازی کنی
_خب باید چیکار کنم
+باید من بهت غذا بدم خب
ادامه دارد...
(❤️🩹🌝حمایت)
بچه ها میدونم خیلی طول کشید ولی خبب ببخشید دیگه
نت خیلی خیلی ضعیفه بخاطر همین نمیتونم زیاد فعالیت کنم🚶♀️🗿
۴.۲k
۱۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.