انتقام
انتقام
part:2
(یه ربع بعد)
ویوی جنی: وقتی رسیدیم خونه تونستیم چن تا اطلاعات درباره ی اون دختره پیدا کردیم،ولی هر چی گشتیم نتونستیم چیزی راجب اون کسی که تیر زده پیدا کنیم. می خواستم بیوگرافی اون دختره رو بخونم.
نشستم رو مبل و یه لیوان سوجو دستم بود،پام رو گذاشتم روی اون یکی پام.وقتی اسمشو دیدم،اون سوجو یی که توی دهنم بود رو تف کردم.
لیسا:چیزی شده؟
جنی: اون دختره که تیر خورده بود اسمش کیم ا.ته!
لیسا:(به یه نقطه خیره شده بود و دهنش باز مونده بود) ببینم داری شوخی می کنی دیگه؟
جنی:بیا خودت ببین..
لیسا:(اومد کنار جنی نشست و پشمام ریخت) این...همون دختره...خودشه...
جنی:(لبش رو گاز گرفت) چطور ممکنه؟ینی اون...زندس؟
یک سال پیش:
ویو جنی: بارون خیلی شدیدی داشت می بارید...لیسا مست بود و نمی دونستم باید چیکار کنم. یهو لیسا از دستم فرار کرد، یه دختری که انگار ۱۵/۱۶ سالشه یه چتر دستش بود و یه لباس سفید پوشیده بود،یه قرص تو دستش بود.لیسا رو تو بغلش گرفت و اوردش سمت من. و اون قرص رو انداخت تو دستم.
این ضد خماری رو بهش بده بهترش می کنه.
جنی: لازم نبود...
این چتر هم بگیر بارون خیلی شدیده.
جنی: می تونم بعدا لطفتون رو جبران کنم؟
....
جنی:ممنون.
من دیگه باید برم...
ویوی جنی: دستاش رو فرو کرد توی جیبش و از اونجا دور شد، از دور شبیه....نمی دونم چجوری توصیفش کنم. ولی بخوام رو راست باشم یکم ترسناک بود. چن روز ازین ماجرا گذشت،یه روز اونو تو کافه دیدم که یه کتاب دستش بود و روی میز هم کتاب می خوند و هم قهوه می خورد، رفتم سمتش.
جنی:تو همون دختره ای آره؟
ا.ت: عاها،شناختم.
جنی: نمی دونم چجوری لطفتو جبران کنم...
ا.ت: کاری نکردم که..
جنی: میتونم اسمتون رو بپرسم؟
ا.ت: کیم ا.ت هستم..
جنی:خوشبختم..منم..
ا.ت: میشناسمت...جنی کیم هستی.تو بلک پینک.
جنی:او..خوشحال شدم شناختی...تو...بلینکی؟
ا.ت: آره خب....
جنی:ممنونننن.
ا.ت:(لبخند)
جنی: می تونم امشب تورو مهمون خودم کنم؟
ا.ت: خب...مهمون..باشه خب..
جنی:این شمارمه(یه برگه بش داد) هر وقت آماده شدی بگو میام دنبالت..(لبخند)
ا.ت: باورم نمیشه بتونم شمارو ملاقات کنم(دستش جلوی دهنشه،امید وارم بفهمید منظورم چیه)...
جنی:خب...امشب می بینمت...
ا.ت: منم همین طور.
جنی:بای...
لیسا:دالیی.
جنی:پیشییی.
لیسا: تنها اینجا چی کار می کنی؟
جنی:همون دختره رو دیدم.
لیسا:کدوم؟
جنی:همونی که اون روز وقتی مست بودی کمکمون کرد.
لیسا:عا.
جنی: امشب دعوتتتششش کررردددمممم.
لیسا:عاها.منم میام🤣.
جنی:😐باشه خب.
لیسا:جدی گفتم میام.
جنی:باشه ولی خف.
لیسا:😂.
اسلاید اول لباس ا.ت تو کافه
گزارش نده بی کار
part:2
(یه ربع بعد)
ویوی جنی: وقتی رسیدیم خونه تونستیم چن تا اطلاعات درباره ی اون دختره پیدا کردیم،ولی هر چی گشتیم نتونستیم چیزی راجب اون کسی که تیر زده پیدا کنیم. می خواستم بیوگرافی اون دختره رو بخونم.
نشستم رو مبل و یه لیوان سوجو دستم بود،پام رو گذاشتم روی اون یکی پام.وقتی اسمشو دیدم،اون سوجو یی که توی دهنم بود رو تف کردم.
لیسا:چیزی شده؟
جنی: اون دختره که تیر خورده بود اسمش کیم ا.ته!
لیسا:(به یه نقطه خیره شده بود و دهنش باز مونده بود) ببینم داری شوخی می کنی دیگه؟
جنی:بیا خودت ببین..
لیسا:(اومد کنار جنی نشست و پشمام ریخت) این...همون دختره...خودشه...
جنی:(لبش رو گاز گرفت) چطور ممکنه؟ینی اون...زندس؟
یک سال پیش:
ویو جنی: بارون خیلی شدیدی داشت می بارید...لیسا مست بود و نمی دونستم باید چیکار کنم. یهو لیسا از دستم فرار کرد، یه دختری که انگار ۱۵/۱۶ سالشه یه چتر دستش بود و یه لباس سفید پوشیده بود،یه قرص تو دستش بود.لیسا رو تو بغلش گرفت و اوردش سمت من. و اون قرص رو انداخت تو دستم.
این ضد خماری رو بهش بده بهترش می کنه.
جنی: لازم نبود...
این چتر هم بگیر بارون خیلی شدیده.
جنی: می تونم بعدا لطفتون رو جبران کنم؟
....
جنی:ممنون.
من دیگه باید برم...
ویوی جنی: دستاش رو فرو کرد توی جیبش و از اونجا دور شد، از دور شبیه....نمی دونم چجوری توصیفش کنم. ولی بخوام رو راست باشم یکم ترسناک بود. چن روز ازین ماجرا گذشت،یه روز اونو تو کافه دیدم که یه کتاب دستش بود و روی میز هم کتاب می خوند و هم قهوه می خورد، رفتم سمتش.
جنی:تو همون دختره ای آره؟
ا.ت: عاها،شناختم.
جنی: نمی دونم چجوری لطفتو جبران کنم...
ا.ت: کاری نکردم که..
جنی: میتونم اسمتون رو بپرسم؟
ا.ت: کیم ا.ت هستم..
جنی:خوشبختم..منم..
ا.ت: میشناسمت...جنی کیم هستی.تو بلک پینک.
جنی:او..خوشحال شدم شناختی...تو...بلینکی؟
ا.ت: آره خب....
جنی:ممنونننن.
ا.ت:(لبخند)
جنی: می تونم امشب تورو مهمون خودم کنم؟
ا.ت: خب...مهمون..باشه خب..
جنی:این شمارمه(یه برگه بش داد) هر وقت آماده شدی بگو میام دنبالت..(لبخند)
ا.ت: باورم نمیشه بتونم شمارو ملاقات کنم(دستش جلوی دهنشه،امید وارم بفهمید منظورم چیه)...
جنی:خب...امشب می بینمت...
ا.ت: منم همین طور.
جنی:بای...
لیسا:دالیی.
جنی:پیشییی.
لیسا: تنها اینجا چی کار می کنی؟
جنی:همون دختره رو دیدم.
لیسا:کدوم؟
جنی:همونی که اون روز وقتی مست بودی کمکمون کرد.
لیسا:عا.
جنی: امشب دعوتتتششش کررردددمممم.
لیسا:عاها.منم میام🤣.
جنی:😐باشه خب.
لیسا:جدی گفتم میام.
جنی:باشه ولی خف.
لیسا:😂.
اسلاید اول لباس ا.ت تو کافه
گزارش نده بی کار
۲.۹k
۲۱ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.