پارت۱۸ زنگ آیفون رو زدم کیه+سلام میشه ب سحر جان بگید بیاد
پارت۱۸ زنگ آیفون رو زدم _کیه+سلام میشه ب سحر جان بگید بیاد پایین بعد چند دقیقه اومدی پایین +سلام خوبی عزیزم بغلش کردم بغضم ترکید _سلام ممنون چیزی شده خبریه حرف بزن دختر +امروز بستریش کردیم قراره فردا عمل شه بیا تا قبل عمل ببینتت تا روحیه بگیره سحر تو رو خدا ۱۹ سال مامان نداشتم ۱۵ روزه مامان دار شدم نزار بی مامان بشم تورو خدا سحر ب حرفام گوش کن منو از توی بغلش کشید بیرون _ببین من تا چند ساعت دیگه تصمیممو میگیرم الان باید برم امتحان دارم ببین مواظب خودتون باشید خب من بعد امتحان فکرامو میکنم باشه +باش خداحافظ برگشتم بیمارستان سعی کردم انرژی مثبت ب بابا و مهرداد و میلاد بدم +عه ببین اینجا کی ناراحته خوش خنده ی من نبینم غمتو دلبر _سارا دعا کن +چشم میلاد جونم اونم ب جاش ولی نباید ی روز قبل عمل مامان اینقد انرژی منفی بدیم بهش خوب نیس بابا بخند دیگه بزور لبخند زد رفتم پیش مهرداد+داداش بخند _بهم گفتی داداش وروجک +باید چیز دیگه ای بگم _الهی قربونت برم بیا بغلم مهرداد خیلی خوشحال شد +خدا نکنه داداشع گلم ببین این انرژی خوبتو بزار واس مامان باشه _چشم رفتم پیش بابا
۳۸.۰k
۰۸ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.