سلام بعد یه مدت زیادددد

سلام بعد یه مدت زیادددد
با تاخیر زیاد اما ببخشید واستون دارم پارت میزارم پس صبر کنید 😊💖
بریم برای پارت 3
^ ^
«_________________________________»
پارت 3
Soga
بعد از اینکه مامان بابام ات رو دیدن اومدن پایین راحیشون کردم که برن بعدش یه راست رفتم سمت اتاق مشترک خودم و از ات دیدم خوابیده آروم سرش پتو گذاشتم،و اومدم بیرون تا راحت بخوابه.
رفتم اتاق کارم تا کار هام رو انجام بدم ساعت 30 : 1 صبح بود خیلی خوابم میومد ولی هنوز کارم تموم نشده بود که آروم آروم چشمام تار و بسته شد......
a,t
از تشنگی زیاد از خواب بیدار شدم رفتم طبقه ی پایین تو آشپز خونه آب خوردم خونه ساکت ساکت بود یعنی شوگا کجاست؟
آها حتما تو اتاق کارشه رفتم تو اتاق کارش دیدم بعله تو اتاق کارش خوابیده اینجا بخوابه گردنش درد میگیره که بیدارش کنم؟
اره گردنش درد بگیره خیلی بد میشه.
ات : یونگیا...
شوگا : ..... * خواب *
ات : یونگیا بیدار شو
شوگا : ...... * خواب
ات : شوگا نارنگی هات رو خوردم تموم شد
شوگا : با چه جرعتییییی؟
ات : اوف بیدار شدی بلخره بیا بریم رو تخت بخواب
شوگا : باشع اومدم....
ادمین :
گایز کم نوشتم زود تموم بشه دبیرستانی هستم درسام زیاده درک کنید با تشکر 😊💖