پیش تو مانده است پارت ۷
_کوکیییییی هق کو هق کی
چندبار توسرش زد و با گریه ی سوزناکی گفت
_لعنت به من لعنتتتتتتتت
گریه اش تا ساعت ها طول کشید که دیگه چشماش اشکی برای ریختن نداشتن مثل رودی که خشک شده
در عوض با دست و پاهای ولو شده به گوشه ای از خونه زل زده بود که سکوت خونه با صدای زنگ تلفن شکست
به آرومی بلند شد و به سمت تلفن رفت
€تهیونگ
_بله ... پدر
€عروسی فرداس آماده باش
_باشه
و تلفن قطع شد
تهیونگ گوشی رو توی دستش فشرد از حرص گوشی رو به سمت دیوار پرت کرد
فلش بک
تهیونگ به گفته ی پدرش حالا داخل دفترش در حال انتظار کشیدن برای اومدن پدرش بود که در باز شد پدرش هم داخل اومد
€اوه تهیونگ
_سلام پدر
€بشین باهات کار دارم
تهیونگ روی رکی از صندلی ها روبه روی میز پدرش نشست و منتظر بود
€ خیلی سریع میرم سر اصل مطلب من میدونم
_عذر میخوام ولی چی رو ؟
_اون پسره کیه؟
ناگهان قلب تهیونگ ار حرف پدرش ریخت نه نباید میدونست
چندبار توسرش زد و با گریه ی سوزناکی گفت
_لعنت به من لعنتتتتتتتت
گریه اش تا ساعت ها طول کشید که دیگه چشماش اشکی برای ریختن نداشتن مثل رودی که خشک شده
در عوض با دست و پاهای ولو شده به گوشه ای از خونه زل زده بود که سکوت خونه با صدای زنگ تلفن شکست
به آرومی بلند شد و به سمت تلفن رفت
€تهیونگ
_بله ... پدر
€عروسی فرداس آماده باش
_باشه
و تلفن قطع شد
تهیونگ گوشی رو توی دستش فشرد از حرص گوشی رو به سمت دیوار پرت کرد
فلش بک
تهیونگ به گفته ی پدرش حالا داخل دفترش در حال انتظار کشیدن برای اومدن پدرش بود که در باز شد پدرش هم داخل اومد
€اوه تهیونگ
_سلام پدر
€بشین باهات کار دارم
تهیونگ روی رکی از صندلی ها روبه روی میز پدرش نشست و منتظر بود
€ خیلی سریع میرم سر اصل مطلب من میدونم
_عذر میخوام ولی چی رو ؟
_اون پسره کیه؟
ناگهان قلب تهیونگ ار حرف پدرش ریخت نه نباید میدونست
۲.۲k
۰۷ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.