^ لذت انتقام ^ ( port 52 )
^ لذت انتقام ^ ( port 52 )
با عرض پوزش پارت ۵۲ نیومده بود الان گذاشتم براتون 😁❤
ویو کوک
ات رو رسوندیم بیمارستان ، داشتم از ترس سکته میکردم . بهد از سه ساعت دکترش از اتاق عمل اومد بیرون .
دکتر: حالشون خوبه
کوک: وای خدا رو شکر ، فکر نمیکردم بتونه دوم بیاره
دکتر: برای منم عجیب بود که این آقا بتونه ۵ تا گلوله رو بتونه تحمل کنه
کوک: آقا؟ نه من من همراه کیم ات هستم.
دکتر: بخش بانوان طبقه ی بالاست .
با تمام سرعت دویدم بالا ، هنوز دکترش نیومده بود که صدای جیغ جیغ یک دختر اومد، هانول بود ، اومد یقم رو گرفت.
هانول: مگه نگفتی ازش مواظب میکنی؟(گریه وداد) این بود مواظبتت؟ دستت دردنکنه ، واقعا واسه دوستم هیچی کم نزاشتی ، فقط خواهشا دیگه از کسی مراقبت نکن تا ببینیم این کسی که ازش مواظبت کردی سالم میاد بیرون یا جنازه میدن تحویلمون .
چیزی نمیگفتم یعنی چیزی نداشتم که بگم. با حرف های هانول موافق بودم . من از تنها داراییم نتونستم درست مواظبت کنم . الان اون کسی که توی اتاق عمله کیم ات نیست بلکه تیکه ای از وجود منه .
ته: هانول خواهش میکنم آروم تر.
هانول: چی میگی تهیونگ؟ از همین الان همچی بین ما تموم شد، میدونی چرا؟ چون تو به قولت عمل نکردی ( داد) چون از اته ی من درست مواظبت نکردی ( آروم) ببین جئون جانگ کوک اته رو همونطوری که بهت دادم میخوام پسش میگیرم ، وای به حالت اگر یک تار مو از سرش کم شده باشه .
وسط حرف هانول دکتر اومد بیرون .
کوک: دکتر چی شد؟
هانول: چرا حرف نمیزنید.
کوک: زن من حالش چطوره؟؟
دکتر کلاهش رو در آورد.
دکتر: متاسفم ما هرکاری از دستمون بر میومد انجام دادیم ولی بیمار دووم نیاورد.
بعد هم یک جنازه آوردن ، دیگه به هیچی فکر نمیکردم ، به سمت جنازه رفتم پارچه رو دادم کنار با صورت فرشتم مواجه شدم ، پاهام سس شد .
کوک: نه نه این اته ی من نیست ، ات ی من یک جا بند نمیشد هق هق .
نه باوم نمیشه که این اته ی منه که بی جون افتاده روی تخت.
کوک: اتتت پاشو بریم خونه . اتتت پاشو
ولی ات ی من بلند نشد
هانول: اتت جونم بلند شو ، باشو بازم بهم بگو که حالم خوبه ، باشو دیگه ، پاشو بریم باهم رامیون درست کنیم .😢
پرستارا ات رو داشتن میبردن.
کوک: کجا میبرینش؟ اون میخوادبا من بیاد خونه.
ولی بردنش
ادامه دارد...
با عرض پوزش پارت ۵۲ نیومده بود الان گذاشتم براتون 😁❤
ویو کوک
ات رو رسوندیم بیمارستان ، داشتم از ترس سکته میکردم . بهد از سه ساعت دکترش از اتاق عمل اومد بیرون .
دکتر: حالشون خوبه
کوک: وای خدا رو شکر ، فکر نمیکردم بتونه دوم بیاره
دکتر: برای منم عجیب بود که این آقا بتونه ۵ تا گلوله رو بتونه تحمل کنه
کوک: آقا؟ نه من من همراه کیم ات هستم.
دکتر: بخش بانوان طبقه ی بالاست .
با تمام سرعت دویدم بالا ، هنوز دکترش نیومده بود که صدای جیغ جیغ یک دختر اومد، هانول بود ، اومد یقم رو گرفت.
هانول: مگه نگفتی ازش مواظب میکنی؟(گریه وداد) این بود مواظبتت؟ دستت دردنکنه ، واقعا واسه دوستم هیچی کم نزاشتی ، فقط خواهشا دیگه از کسی مراقبت نکن تا ببینیم این کسی که ازش مواظبت کردی سالم میاد بیرون یا جنازه میدن تحویلمون .
چیزی نمیگفتم یعنی چیزی نداشتم که بگم. با حرف های هانول موافق بودم . من از تنها داراییم نتونستم درست مواظبت کنم . الان اون کسی که توی اتاق عمله کیم ات نیست بلکه تیکه ای از وجود منه .
ته: هانول خواهش میکنم آروم تر.
هانول: چی میگی تهیونگ؟ از همین الان همچی بین ما تموم شد، میدونی چرا؟ چون تو به قولت عمل نکردی ( داد) چون از اته ی من درست مواظبت نکردی ( آروم) ببین جئون جانگ کوک اته رو همونطوری که بهت دادم میخوام پسش میگیرم ، وای به حالت اگر یک تار مو از سرش کم شده باشه .
وسط حرف هانول دکتر اومد بیرون .
کوک: دکتر چی شد؟
هانول: چرا حرف نمیزنید.
کوک: زن من حالش چطوره؟؟
دکتر کلاهش رو در آورد.
دکتر: متاسفم ما هرکاری از دستمون بر میومد انجام دادیم ولی بیمار دووم نیاورد.
بعد هم یک جنازه آوردن ، دیگه به هیچی فکر نمیکردم ، به سمت جنازه رفتم پارچه رو دادم کنار با صورت فرشتم مواجه شدم ، پاهام سس شد .
کوک: نه نه این اته ی من نیست ، ات ی من یک جا بند نمیشد هق هق .
نه باوم نمیشه که این اته ی منه که بی جون افتاده روی تخت.
کوک: اتتت پاشو بریم خونه . اتتت پاشو
ولی ات ی من بلند نشد
هانول: اتت جونم بلند شو ، باشو بازم بهم بگو که حالم خوبه ، باشو دیگه ، پاشو بریم باهم رامیون درست کنیم .😢
پرستارا ات رو داشتن میبردن.
کوک: کجا میبرینش؟ اون میخوادبا من بیاد خونه.
ولی بردنش
ادامه دارد...
۵.۲k
۲۷ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.