فیک دورایاکی کوچولو پارت ۱۳
از زبان هاناکو
همین الان هانما میخواد با چاقو از پشت به دراکن و مایکی حمله کنه ! ولی من زخمی تر از اونیم که بخوام جلوشو بگیرم . دیدم یکی از اعضای اژدهای سیاه اومد سمتم : بجنگ . اونم حسابی خونی بود . من : ام 😳 اون : گفتم بجنگ . خلاصه ، باهم درگیر شدیم ، ۱۵ تا لگد بهش زدم و اونم ۱۰ تا مشت بهم زد یه لحظه حواسم پرت هانما شد ، رفتم کمکشون که یه دفعه اون مرده یه چاقو فرو کرد تو پهلوم . من : آییییییی 😣😖 مایکی و دراکن منو هانما رو دیدن . من : نبازین ، ما هنوز نباختیم 😡 هانما ، اون یه خیانتکاره بگیرینش 😤😠😡 مایکی یه لگد زد تو سر هانما ، مرده خشکش زده بود ، سریع چاقو رو در آوردم و رفتم هانما رو از پشت گرفتم : باید بکشیمش 😡 مایکی : ولی تو 😰 من : گفتم باید 😡 ب ک ش شی. مش 😖😞
از زبان مایکی
هاناکو افتاد زمین و همینطور از پهلوش خون میومد رفتم و سریع گرفتمش . من : هاناکو هاناکو 😨😢 ولی جواب نمیداد من : کن چین بیا کمک 😡😱 کن چین اومد ، رفتیم گذاشتیمش یه گوشه ، کتش رو در آوردم و دُرِ زخمش بستم و رفتم که این جنگ رو به پایان برسونم که بعدش بتونم هاناکو رو ببرم بیمارستان . با کن چین رفتیم سراغ رئیسشون بالاخره بعد نیم ساعت جنگ تموم شد . همه خونی و زخمی بودیم. به چیفویو گفتم که چه اتفاقی برای هاناکو افتاده ، با کنچین ، چیفویو و تاکه و میتسویا و باجی ، هاناکو رو بردیم بیمارستان . پرستار : وضعیت وخیمی داره باید جراحی بشه .
از زبان راوی
میتسویا : هاکای چی ؟ میتونیم ببینیمش ؟ پرستار : بله البته ، امروز مرخص میشه ، و اگه این دختر هم حالش خوب بشه همین امشب مرخصش میکنیم ، خب گفتین اسمش چی بود ؟ چیفویو : هاناکو ، هاناکو ... ماتسونو . پرستار : بسیار خب ، شما برین ، هاناکو یه عمل سخت و کمی هم خطرناک در انتظار داره ، این عمل ریسک زیادی داره از انجامش مطمئنین ؟ همه : بله پرستار : باشه . و رفت . همه رفتن تو اتاق هاکای . هاکای : سلام شما اینجا چیکار میکنین ؟ 😳 مایکی : اومدیم عیادتت 😅 تاکه میچی : حالت خوبه ؟ 😅 هاکای : آره خیلی ممنون . * یک ساعت بعد * یکی از جراح ها اومد بیرون ، همه رفتن سمتش . مایکی : حالش خوبه ؟ 😢 دراکن : زنده است ؟ تاکه میچی : میتونه مرخص بشه ؟ چیفویو : می تونه دوباره پیشی کوچولوم باشه و بغلش کنم ؟ 😢😞😔* با صدای آروم * ( آخی 😍 ) جراح : هاناکو .....
هر کی میخواد پارت بعد رو زودتر بزارم و بفهمیم هاناکو زنده است یا نه تو کامنتا قلب قرمز بفرسته 😁
همین الان هانما میخواد با چاقو از پشت به دراکن و مایکی حمله کنه ! ولی من زخمی تر از اونیم که بخوام جلوشو بگیرم . دیدم یکی از اعضای اژدهای سیاه اومد سمتم : بجنگ . اونم حسابی خونی بود . من : ام 😳 اون : گفتم بجنگ . خلاصه ، باهم درگیر شدیم ، ۱۵ تا لگد بهش زدم و اونم ۱۰ تا مشت بهم زد یه لحظه حواسم پرت هانما شد ، رفتم کمکشون که یه دفعه اون مرده یه چاقو فرو کرد تو پهلوم . من : آییییییی 😣😖 مایکی و دراکن منو هانما رو دیدن . من : نبازین ، ما هنوز نباختیم 😡 هانما ، اون یه خیانتکاره بگیرینش 😤😠😡 مایکی یه لگد زد تو سر هانما ، مرده خشکش زده بود ، سریع چاقو رو در آوردم و رفتم هانما رو از پشت گرفتم : باید بکشیمش 😡 مایکی : ولی تو 😰 من : گفتم باید 😡 ب ک ش شی. مش 😖😞
از زبان مایکی
هاناکو افتاد زمین و همینطور از پهلوش خون میومد رفتم و سریع گرفتمش . من : هاناکو هاناکو 😨😢 ولی جواب نمیداد من : کن چین بیا کمک 😡😱 کن چین اومد ، رفتیم گذاشتیمش یه گوشه ، کتش رو در آوردم و دُرِ زخمش بستم و رفتم که این جنگ رو به پایان برسونم که بعدش بتونم هاناکو رو ببرم بیمارستان . با کن چین رفتیم سراغ رئیسشون بالاخره بعد نیم ساعت جنگ تموم شد . همه خونی و زخمی بودیم. به چیفویو گفتم که چه اتفاقی برای هاناکو افتاده ، با کنچین ، چیفویو و تاکه و میتسویا و باجی ، هاناکو رو بردیم بیمارستان . پرستار : وضعیت وخیمی داره باید جراحی بشه .
از زبان راوی
میتسویا : هاکای چی ؟ میتونیم ببینیمش ؟ پرستار : بله البته ، امروز مرخص میشه ، و اگه این دختر هم حالش خوب بشه همین امشب مرخصش میکنیم ، خب گفتین اسمش چی بود ؟ چیفویو : هاناکو ، هاناکو ... ماتسونو . پرستار : بسیار خب ، شما برین ، هاناکو یه عمل سخت و کمی هم خطرناک در انتظار داره ، این عمل ریسک زیادی داره از انجامش مطمئنین ؟ همه : بله پرستار : باشه . و رفت . همه رفتن تو اتاق هاکای . هاکای : سلام شما اینجا چیکار میکنین ؟ 😳 مایکی : اومدیم عیادتت 😅 تاکه میچی : حالت خوبه ؟ 😅 هاکای : آره خیلی ممنون . * یک ساعت بعد * یکی از جراح ها اومد بیرون ، همه رفتن سمتش . مایکی : حالش خوبه ؟ 😢 دراکن : زنده است ؟ تاکه میچی : میتونه مرخص بشه ؟ چیفویو : می تونه دوباره پیشی کوچولوم باشه و بغلش کنم ؟ 😢😞😔* با صدای آروم * ( آخی 😍 ) جراح : هاناکو .....
هر کی میخواد پارت بعد رو زودتر بزارم و بفهمیم هاناکو زنده است یا نه تو کامنتا قلب قرمز بفرسته 😁
۶۰۹
۰۱ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.