مافیا سرد 21
مثل اینکه از تهیونگ بدش میاد
واسه همین باید پیداش کنم
ولی میتونم یه مهمونی را بندازم اونم دعوت کنم
واسه همین یه لیست از کسایی که باید بیان مهمونی درست کردم
تهیونگ و اتم دعوت کردم
ته : ات امشب یه مهمونی دعوتیم
ات : ساعت چند
ته : ساعت نه
ات : باشه
ته : خب من دیگه برم سر کار
ساعت هشت و نیمم میام دنبالت
ات : باشه خدافظ
که ته صورتش رو اورد نزدیک
ته : فقط همین
ات : یعنی چی
که ته اتو بوسید
ته : اینجوری خداحافظ میکنن
که ات بغلش میکنه
ات : خدافظ
ته رفت و من دوباره تنها شدم
همه سریال هامم دیدم
واسه همین تصمیم گرفتم زنگ
بزنم به لیا خیلی وقته با هم حرف نزدیم
وقتی زنگ زدم آرش برداشت
آ : الو
ات : ...
آ : الو
قطع کردم
اخه اون چرا باید جواب بده
ویو آرش
اومده بودم خونه لیا چون گوشیش و
جا گذاشته بود
ولی چون کار داشت گفت برم تو
نشسته بودم که دیدم گوشیش
زنگ خورد
وقتی دیدم اته جواب دادم ولی
صداش نمیومد خیلی
دلم براش تنگ شده بود
ولی خیلی دوست دارم بدونم اون پسری که اون روز جواب داد کی بود
واسه همین تصمیم گرفتم
برم دم خونه پدر ات
لطفا حمایت 🌠👻
واسه همین باید پیداش کنم
ولی میتونم یه مهمونی را بندازم اونم دعوت کنم
واسه همین یه لیست از کسایی که باید بیان مهمونی درست کردم
تهیونگ و اتم دعوت کردم
ته : ات امشب یه مهمونی دعوتیم
ات : ساعت چند
ته : ساعت نه
ات : باشه
ته : خب من دیگه برم سر کار
ساعت هشت و نیمم میام دنبالت
ات : باشه خدافظ
که ته صورتش رو اورد نزدیک
ته : فقط همین
ات : یعنی چی
که ته اتو بوسید
ته : اینجوری خداحافظ میکنن
که ات بغلش میکنه
ات : خدافظ
ته رفت و من دوباره تنها شدم
همه سریال هامم دیدم
واسه همین تصمیم گرفتم زنگ
بزنم به لیا خیلی وقته با هم حرف نزدیم
وقتی زنگ زدم آرش برداشت
آ : الو
ات : ...
آ : الو
قطع کردم
اخه اون چرا باید جواب بده
ویو آرش
اومده بودم خونه لیا چون گوشیش و
جا گذاشته بود
ولی چون کار داشت گفت برم تو
نشسته بودم که دیدم گوشیش
زنگ خورد
وقتی دیدم اته جواب دادم ولی
صداش نمیومد خیلی
دلم براش تنگ شده بود
ولی خیلی دوست دارم بدونم اون پسری که اون روز جواب داد کی بود
واسه همین تصمیم گرفتم
برم دم خونه پدر ات
لطفا حمایت 🌠👻
۴.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.