عشق برگزیده
عشق برگزیده
part: ۸
جی آ: چی دارین چیکارر میکنیننن دستت نزنین بههم.
اقای لی: چرا؟ نچ نچ نچ تالا بدن به این خوش فرمی ندیدم(نمیدونم چرا ولی دارم از خنده جر میخورم😂)
جی آ: میدونین دارین چیکار میکنین باز به پلیس گذارش میدم
اقای لی: تو از این به بعد پیش منی
جونگده: هه باورم نمیشه داری به یه زن ت**وز میکنی کـــــصـــااافــــــتــــ *باداد***شروع به کتک زدن طرف**
جی آ: الو پلیس؟........
راوی: و بععلهه جی آ به پلیس خبر دادو پلیس اومد اون انسان چییز رو انداخت زندان به جرم
تــ**وز.
جونگده: جی آ حالت خوبهه؟؟**درحال نگا انداختن بهش که زخمی عی چیزی نشده باشه**
جی آ:*شوکه*آ آره... .
جونگده: اوففف اوکی بیا برسونمت خونه، ولی مطمئنی دیگه که حالت خوبه .
جی آ: اره حالم خوبه.
جونگده: پ اوکی بیا بریم
ویو داخل ماشین
جی آ: جونگده؟ تو از کجا میدونستی که اون
قراره این کارو کنه
جونگده: نه نمیدونستم یه سر اومده بودم بیرون چشم خورد به بستنی فروشی گفتم هم یه سر به تو بزنم هم یه بستنی بخورم، دیدم کسی نیست چند بارم صدا زدم بعد اومدم طرف اتاق که دیدم اینطور شد و اومدم وسط
جی آ: اهااا
چند مین بعد
جی آ: هههههههه
جونگده: چیهههه چیی شدههه جاایت درد میکنهههه
جی آ: نه *پوکر*
جونگده: اوفف اگه نه پس چیی سکته کردمم
جی آ: وایی الان کارو چیکار کنمممم دیگه کار ندارممم
جونگده: اوفف درباره کار بودد ذهره ترک شدمم
جی آ: یعنی این مهم نیستت من پول خرجمو از کجا بیارم بازز اههه
جونگده: هه نگران این نباش
جی آ: چی؟
جونگده: بیا پیش من کارکن!
خب خب گلا اینم از پارت هشتمممم
هعی فکر کنم رمانم خیلی چرته نه؟؟
♡♡
part: ۸
جی آ: چی دارین چیکارر میکنیننن دستت نزنین بههم.
اقای لی: چرا؟ نچ نچ نچ تالا بدن به این خوش فرمی ندیدم(نمیدونم چرا ولی دارم از خنده جر میخورم😂)
جی آ: میدونین دارین چیکار میکنین باز به پلیس گذارش میدم
اقای لی: تو از این به بعد پیش منی
جونگده: هه باورم نمیشه داری به یه زن ت**وز میکنی کـــــصـــااافــــــتــــ *باداد***شروع به کتک زدن طرف**
جی آ: الو پلیس؟........
راوی: و بععلهه جی آ به پلیس خبر دادو پلیس اومد اون انسان چییز رو انداخت زندان به جرم
تــ**وز.
جونگده: جی آ حالت خوبهه؟؟**درحال نگا انداختن بهش که زخمی عی چیزی نشده باشه**
جی آ:*شوکه*آ آره... .
جونگده: اوففف اوکی بیا برسونمت خونه، ولی مطمئنی دیگه که حالت خوبه .
جی آ: اره حالم خوبه.
جونگده: پ اوکی بیا بریم
ویو داخل ماشین
جی آ: جونگده؟ تو از کجا میدونستی که اون
قراره این کارو کنه
جونگده: نه نمیدونستم یه سر اومده بودم بیرون چشم خورد به بستنی فروشی گفتم هم یه سر به تو بزنم هم یه بستنی بخورم، دیدم کسی نیست چند بارم صدا زدم بعد اومدم طرف اتاق که دیدم اینطور شد و اومدم وسط
جی آ: اهااا
چند مین بعد
جی آ: هههههههه
جونگده: چیهههه چیی شدههه جاایت درد میکنهههه
جی آ: نه *پوکر*
جونگده: اوفف اگه نه پس چیی سکته کردمم
جی آ: وایی الان کارو چیکار کنمممم دیگه کار ندارممم
جونگده: اوفف درباره کار بودد ذهره ترک شدمم
جی آ: یعنی این مهم نیستت من پول خرجمو از کجا بیارم بازز اههه
جونگده: هه نگران این نباش
جی آ: چی؟
جونگده: بیا پیش من کارکن!
خب خب گلا اینم از پارت هشتمممم
هعی فکر کنم رمانم خیلی چرته نه؟؟
♡♡
۴.۳k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.