دخترک مغرور🧬♥️
دخترک مغرور🧬♥️
پارت ۶۷
[°فلش بک°]
reza
بابا پ : ارسلان عفونت ریه دارع دیگ
حتما دکتر بهش قرص نیده قرصاشو خودت میری براش میخری یا اگه که نه قرصاشو میاری برا من با یه قرصایی که میگم عوض میکنی
بعد همین کار رو میکنی تا آخر بمیره
رضا : ا.اما
بابا پ : اگه این کارو نکنی دیگ رنگ پانیذم به خودت نمیبینی
رضا : باشه
این کارو میکنم
بابا پ : خوبه
[°پایان فلش بک°]
reza
من با دستای خودم کشتمش
کاشکی میشد به عقب برگردم
پانیذ و داغون کردم
اکیپو از پاچوندم
فقط بخاطر خودخواهیه خودم
دلم برا داداشم تنگ شده بود
بلند شدم رفتم سر خاکش
سر راه یه دسته گلم خریدم
رسیدم نشستم
رضا : داداش نیدونم در حصت بد کردم
فقط بخاطر خودخواهیم تو رو جوون مرگ کردم
پانیذ و داغون کردم
دیانا رو شیکوندم
تو رو جوون مرگ کردم
همش تقصیر منه
ببخش داداش تو خیلی خوبی کردی بهمون ولی ما قدر ندونستیم
ببخش داداش
ببخش...🖤🥀
amir
رفته بودم سر خاک ارسلان داشتم برمیگشتم دیدم رضا اومد وایسادم ببینم چی میگه
با حرفاش کارد میزدی خونم در نمیومد رفتم سمتش یقشو گرفتم داد زدم : کثافتتتت تو داداش منو کشتیییی
توپولوف
رضا : ا.ا.امیر وایسا بهت توضیح میدم
امیر : خفه شو اشغال عوضی
مگه چیکارت کرده بود
هانننننن
جزء خوبی در حقتون چیکارتون کرده بود
حیففف داداش من که رفیقایی مثل تو داش
باید تقاصتو پس بدی
رضا : امیرررر
امیر : همه چیو میرم به پانیذ میگم وقتی ولت کرد میفهمی
وقتی زجر کشیدی میفهمی
رضا : امیر تروخدا
امیر : رفتم سمت خونه ممد
چون همه اونجا بودن
رسیدم
پانیذ : سلام
امیر : از همتون بدم میاددد
شما باعث مرگ داداش من شدید
ممد : چی میگی امیر
امیر : رضای عوضی ارسلان رو کشته
پانیذ : چییییی(با تعجب)
ادامه دارد.....
پارت ۶۷
[°فلش بک°]
reza
بابا پ : ارسلان عفونت ریه دارع دیگ
حتما دکتر بهش قرص نیده قرصاشو خودت میری براش میخری یا اگه که نه قرصاشو میاری برا من با یه قرصایی که میگم عوض میکنی
بعد همین کار رو میکنی تا آخر بمیره
رضا : ا.اما
بابا پ : اگه این کارو نکنی دیگ رنگ پانیذم به خودت نمیبینی
رضا : باشه
این کارو میکنم
بابا پ : خوبه
[°پایان فلش بک°]
reza
من با دستای خودم کشتمش
کاشکی میشد به عقب برگردم
پانیذ و داغون کردم
اکیپو از پاچوندم
فقط بخاطر خودخواهیه خودم
دلم برا داداشم تنگ شده بود
بلند شدم رفتم سر خاکش
سر راه یه دسته گلم خریدم
رسیدم نشستم
رضا : داداش نیدونم در حصت بد کردم
فقط بخاطر خودخواهیم تو رو جوون مرگ کردم
پانیذ و داغون کردم
دیانا رو شیکوندم
تو رو جوون مرگ کردم
همش تقصیر منه
ببخش داداش تو خیلی خوبی کردی بهمون ولی ما قدر ندونستیم
ببخش داداش
ببخش...🖤🥀
amir
رفته بودم سر خاک ارسلان داشتم برمیگشتم دیدم رضا اومد وایسادم ببینم چی میگه
با حرفاش کارد میزدی خونم در نمیومد رفتم سمتش یقشو گرفتم داد زدم : کثافتتتت تو داداش منو کشتیییی
توپولوف
رضا : ا.ا.امیر وایسا بهت توضیح میدم
امیر : خفه شو اشغال عوضی
مگه چیکارت کرده بود
هانننننن
جزء خوبی در حقتون چیکارتون کرده بود
حیففف داداش من که رفیقایی مثل تو داش
باید تقاصتو پس بدی
رضا : امیرررر
امیر : همه چیو میرم به پانیذ میگم وقتی ولت کرد میفهمی
وقتی زجر کشیدی میفهمی
رضا : امیر تروخدا
امیر : رفتم سمت خونه ممد
چون همه اونجا بودن
رسیدم
پانیذ : سلام
امیر : از همتون بدم میاددد
شما باعث مرگ داداش من شدید
ممد : چی میگی امیر
امیر : رضای عوضی ارسلان رو کشته
پانیذ : چییییی(با تعجب)
ادامه دارد.....
۷۱۱
۲۷ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.