کلبه ای در عمق جنگل های گیلان ، وای نه
کلبه ای در عمق جنگل های گیلان ، وای نه
در کنارِ دختری زیبا وُ شیطان ، وای نه
سور و ساطِ خنده وُ مشروب و رقصیدن به پا
یک شبِ رؤیایی یُ مهتابِ تابان ، وای نه
فال حافظ خواندن و سوزِ بنان را بی خیال
داد و فریاد و کمی هم بوسه باران ، وای نه
شیر جنگل باشی یُ هم رقصِ با آهوی ناز
بی خیالِ صید و قانون های آنان ، وای نه
چشم های مستِ آهویت بگوید عشقِ من
در بغل این آتشِ تن را بخوابان ، وای نه
در درونت فصلِ تابستان نمایان باشد و
چاره اش هم خوابِ در سوزِ زمستان ، وای نه
جمله ی "من دوستت دارم" به لب جاری ولی
در نگاهت برقِ خواهش های پنهان ، وای نه
ماهِ کامل اختیارش را به دستت بسپُرَد
آسمانش باشی یُ آغوشِ چسبان ، وای نه
ماهی یِ لبهای لیزش هی بلغزد سمتِ تو
هی بگیری بوسه از لبهای لرزان ، وای نه
در چنین وضعی خدا را هم به چالش می کشی
ای امان از دستِ یارِ نامسلمان ، وای نه
در کنارِ دختری زیبا وُ شیطان ، وای نه
سور و ساطِ خنده وُ مشروب و رقصیدن به پا
یک شبِ رؤیایی یُ مهتابِ تابان ، وای نه
فال حافظ خواندن و سوزِ بنان را بی خیال
داد و فریاد و کمی هم بوسه باران ، وای نه
شیر جنگل باشی یُ هم رقصِ با آهوی ناز
بی خیالِ صید و قانون های آنان ، وای نه
چشم های مستِ آهویت بگوید عشقِ من
در بغل این آتشِ تن را بخوابان ، وای نه
در درونت فصلِ تابستان نمایان باشد و
چاره اش هم خوابِ در سوزِ زمستان ، وای نه
جمله ی "من دوستت دارم" به لب جاری ولی
در نگاهت برقِ خواهش های پنهان ، وای نه
ماهِ کامل اختیارش را به دستت بسپُرَد
آسمانش باشی یُ آغوشِ چسبان ، وای نه
ماهی یِ لبهای لیزش هی بلغزد سمتِ تو
هی بگیری بوسه از لبهای لرزان ، وای نه
در چنین وضعی خدا را هم به چالش می کشی
ای امان از دستِ یارِ نامسلمان ، وای نه
۶۵۸
۲۴ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.