The world of the police and mafia
The world of the police and mafia
پارت ¹⁶
'صبح'
ویو تهیونگ
آبی صورتم زدم و از دستشویی درومدم، ۵ دقیقه بود که بیدار شده بودم، رفتم سمت اتاق جئون، درشو اروم باز کردم، خواب بود، رفتم رائونو بیدار کنم برای صبحونه
نیم ساعت بعد، بعد صبحونه:
رائون: الان میری؟
تهیونگ: اره امروز باید زودتر برم، یوجین و یونا خسته میشن تنهایی
رائون: اها باشه، آفرین لبخند
تهیونگ: حواست باشه، سعی کن خیلی نزدیکش نشی، خوب نیست تو خونه تنهایید
رائون: ب.باشه حواسم هست
تهیونگ: افرین خدافظ "لبخند"
رائون: خدافظ "لبخند"
از خونه درومدم و سوار ماشین شدم، نگران بودم، خیلی، جونگکوک آدم درستی نبود، با خیلی از آدما کارایی که نباید میکرد رو کرده، و با توجه به این، رائون هیچ زوری نداره، اون دختر، تنها کسی که برام مونده اونه، عزیز ترینم کسم رائونه، نمیتونم اجازه بدم بلایی سرش بیاد
ویو جونگکوک
اخ، با سردرد بدی چشمامو باز کردم، پنج دقیقه طول کشید تا بفهمم تو اتاق خودم نیستم، هیچی از دیشب یادم نبود، اصلا نمیدونم اینجا کجاست،
از تخت اومدم پایین و در اتاقو باز کردم، صدای رائونو شنیدم، داشت با یکی حرف میزد
جونگکوک: رائون
ویو رائون
اوه، بیدار شد
رائون: ب.بله، بیدار شدی
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
پارت ¹⁶
'صبح'
ویو تهیونگ
آبی صورتم زدم و از دستشویی درومدم، ۵ دقیقه بود که بیدار شده بودم، رفتم سمت اتاق جئون، درشو اروم باز کردم، خواب بود، رفتم رائونو بیدار کنم برای صبحونه
نیم ساعت بعد، بعد صبحونه:
رائون: الان میری؟
تهیونگ: اره امروز باید زودتر برم، یوجین و یونا خسته میشن تنهایی
رائون: اها باشه، آفرین لبخند
تهیونگ: حواست باشه، سعی کن خیلی نزدیکش نشی، خوب نیست تو خونه تنهایید
رائون: ب.باشه حواسم هست
تهیونگ: افرین خدافظ "لبخند"
رائون: خدافظ "لبخند"
از خونه درومدم و سوار ماشین شدم، نگران بودم، خیلی، جونگکوک آدم درستی نبود، با خیلی از آدما کارایی که نباید میکرد رو کرده، و با توجه به این، رائون هیچ زوری نداره، اون دختر، تنها کسی که برام مونده اونه، عزیز ترینم کسم رائونه، نمیتونم اجازه بدم بلایی سرش بیاد
ویو جونگکوک
اخ، با سردرد بدی چشمامو باز کردم، پنج دقیقه طول کشید تا بفهمم تو اتاق خودم نیستم، هیچی از دیشب یادم نبود، اصلا نمیدونم اینجا کجاست،
از تخت اومدم پایین و در اتاقو باز کردم، صدای رائونو شنیدم، داشت با یکی حرف میزد
جونگکوک: رائون
ویو رائون
اوه، بیدار شد
رائون: ب.بله، بیدار شدی
لایک و کامنت یادتون نره کیوتا
________________________________________
۴.۵k
۰۶ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.