ادامه ی پارت 58 𝙍𝙤𝙨𝙖𝙡𝙞𝙣𝙚
هجین چند دقیقه بعد با یه لیوان اب اومد طرفم
+بخور...لبات خشک شدن
_نمیخورم
+لج نکن دختر...
یکم از ابی که گرفته بود سمتم روخوردم
_هجین...میخوام از اینجا برم
+میریم...فقطیکم صبر کن...
با بغض گفتم:
_هجین...زل زد توچشمام...بهم گفت نمیتونم باور کنم که بینتون چیزینبوده...هرررکاری کردم حرفشوجدی نگیرم اما نشد...نتونستم
دلمو خیلی بد شکست
محکم بغلم کرد
+گریه نکن رائل...بهت قول میدم تقاص کاراشو پس میده...
چند دقیقه که گذشت خودشو ازم جدا کرد
_هجین...نکنه بفهمه اینجام..اخه نمیخوام ببینمش الان
+نه خیالت راحت باشه...من خودم که چیزی نمیگم...به جیمینم میگم به کسی چیزی نگه
_جیمین؟!
یه لبخند الکی زد و گفت
+ن...نه...منظورم یه جی بود اشتباه گفتم..
_اها.
+بخور...لبات خشک شدن
_نمیخورم
+لج نکن دختر...
یکم از ابی که گرفته بود سمتم روخوردم
_هجین...میخوام از اینجا برم
+میریم...فقطیکم صبر کن...
با بغض گفتم:
_هجین...زل زد توچشمام...بهم گفت نمیتونم باور کنم که بینتون چیزینبوده...هرررکاری کردم حرفشوجدی نگیرم اما نشد...نتونستم
دلمو خیلی بد شکست
محکم بغلم کرد
+گریه نکن رائل...بهت قول میدم تقاص کاراشو پس میده...
چند دقیقه که گذشت خودشو ازم جدا کرد
_هجین...نکنه بفهمه اینجام..اخه نمیخوام ببینمش الان
+نه خیالت راحت باشه...من خودم که چیزی نمیگم...به جیمینم میگم به کسی چیزی نگه
_جیمین؟!
یه لبخند الکی زد و گفت
+ن...نه...منظورم یه جی بود اشتباه گفتم..
_اها.
۲.۵k
۲۹ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.