✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎¹¹
جونگ کوک داشت میومد نزدیک صورتم منم رفتم عقب که یه دفعه منو کشید سمت خودش و لبامو بوسید
عکاس: خب تموم شد
تموم شد (نمی شنیدن😂)
آقا تموم شد دیگه میتونین برین تا من عکسا رو ویرایش و کنم و تو فلش براتون بریزم
+...ها ..بله ممنون
من همینجوری رو پله ها مونده بودم مامانمم با مامان جونگ کوک رفتن
+نمیای ا/ت باید بریم
_ها.........
+اگه داری بهش فکر میکنی مجبور بودیم خودتم میدونی نگران نباش اتفاق خاصی نبود
یک ساعت بعد:
م.جونگ کوک: جونگ کوک چند دقیقه دیگه باید برقصین ا/ت کجاس
+رقص؟ مامان این مسخره بازیا چیه
م.جونگ کوک: به جای این حرفا برو ا/ت و پیدا کن آخه مگه میشه تو عروسیت نرقصی مردم چی میگن (حرف همه خانواده ها:مردم چی میگن😒)
از زبان جونگ کوک:
رفتم دنبال ا/ت دیدم داره جلو آینه آرایش میکنه وقتی دیدم داره رژ لب میزد یه لحظه یاد بوسه مون افتادم چه لبای کیوتی داره عح چی دارم میگم
+ا/ت کجایی باید بریم بدو دیگه باید برقصیم
_چی رقص من عمرا اینکارو بکنم
+اونا از قبل برنامه شو ریختن
_خب آخه میگفتن یه تمرینی میکردیم من زیاد بلد نیستم
+مگه میشه یه دختر بلد نباشه (خنده) حالا بیا بریم یکاریش میکنیم
از زبان ات:
حرفای مهمونا رو مخم بود همش میگفتن چقد بهم میان حالا خوبه اجباری ازدواج کردیما من نمیدونم چطوری کارم به اینجا کشید
با هزار بدبختی رقصو یجوری انجام دادیم ولی تمام اون مدت بوی ادکلن جونگ کوک دیوونم میکرد
لایکا بالای ۱۵😘❤
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook
عکاس: خب تموم شد
تموم شد (نمی شنیدن😂)
آقا تموم شد دیگه میتونین برین تا من عکسا رو ویرایش و کنم و تو فلش براتون بریزم
+...ها ..بله ممنون
من همینجوری رو پله ها مونده بودم مامانمم با مامان جونگ کوک رفتن
+نمیای ا/ت باید بریم
_ها.........
+اگه داری بهش فکر میکنی مجبور بودیم خودتم میدونی نگران نباش اتفاق خاصی نبود
یک ساعت بعد:
م.جونگ کوک: جونگ کوک چند دقیقه دیگه باید برقصین ا/ت کجاس
+رقص؟ مامان این مسخره بازیا چیه
م.جونگ کوک: به جای این حرفا برو ا/ت و پیدا کن آخه مگه میشه تو عروسیت نرقصی مردم چی میگن (حرف همه خانواده ها:مردم چی میگن😒)
از زبان جونگ کوک:
رفتم دنبال ا/ت دیدم داره جلو آینه آرایش میکنه وقتی دیدم داره رژ لب میزد یه لحظه یاد بوسه مون افتادم چه لبای کیوتی داره عح چی دارم میگم
+ا/ت کجایی باید بریم بدو دیگه باید برقصیم
_چی رقص من عمرا اینکارو بکنم
+اونا از قبل برنامه شو ریختن
_خب آخه میگفتن یه تمرینی میکردیم من زیاد بلد نیستم
+مگه میشه یه دختر بلد نباشه (خنده) حالا بیا بریم یکاریش میکنیم
از زبان ات:
حرفای مهمونا رو مخم بود همش میگفتن چقد بهم میان حالا خوبه اجباری ازدواج کردیما من نمیدونم چطوری کارم به اینجا کشید
با هزار بدبختی رقصو یجوری انجام دادیم ولی تمام اون مدت بوی ادکلن جونگ کوک دیوونم میکرد
لایکا بالای ۱۵😘❤
#فیک #فیک_جونگکوک #بی_تی_اس
#BTS #BTS_ARMY #Jungkook
۱۵.۶k
۳۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.