𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕⁴⁶
عشق زیبا ( 𝚜𝚌𝚑𝚘𝚗𝚎 𝙻𝚒𝚎𝚋𝚎)𝑺𝒆𝒂𝒔𝒐𝒏²𝑷𝒂𝒓𝒕 ⁴⁶ آخر
فردا:
یکی از لباس ها رو انتخاب کردم با جیمین و کفش و اینا رو انتخاب کردن نوبت به لباسو کفش و اینا جیمین رسیدم اونا رو هم انتخاب کردیم( میزارم عکسشو )...... بعد یک ساعت آماده شدیم همه هم آماده بودن. + جیمین به نظرت سنگین نیست لباسم _ نه اتفاقا هم خیلی خوشگل شدی توش عروس من + دوست دارم _ منم . به سمت سالن حرکت کردیم سالها بود منتطر همچین روزی بودم که به عشق زندگیم برسم و باهاش زندگی کنم انگشتر هامون رو دستمون کردیم و دیگه خلاصه بگم ازدواج کردیم شبش همکارهایی خاک برسری ( بنده دیگه نمی نویسم این شب رو )
از زبان جیمین:
ا/ت مطمئن باش دیگه نمیزارم از دستت بدم و همشه ازت مراقبت میکنم
از زبان نویسنده: داستان به خوبی و خوشی تمام شد و در زندگان های بعدی به هر صورتی عاشق هم میشن حالا تقدیرشون بهم گره خورده و من اینجا داستان رو به اتمام میرسانم......
_ کات نویسنده خسته نباشی داستانتو بدم بزارن تو رکورد . نویسنده: ایی قربون دستت مواظب ا/ت هم باش من نیستم + نترس تو نویسنده: خدا رو شکر اسم بچه هم به خودتون از پس اسم برای شخصیت ها گذاشتم مخم نمیکشه _ ولی خداییش خوب از خودت در میوردی . نویسنده: بله دیگه من برم میخوام داستان به پایان برسانم _+ خداحافظ نویسنده . نویسنده: بدی خوبی دیدین حلال کنین ببخشید بابت فضولی در زندگیتان _+ برو دیگه. نویسند: رفتم رفتم
فردا:
یکی از لباس ها رو انتخاب کردم با جیمین و کفش و اینا رو انتخاب کردن نوبت به لباسو کفش و اینا جیمین رسیدم اونا رو هم انتخاب کردیم( میزارم عکسشو )...... بعد یک ساعت آماده شدیم همه هم آماده بودن. + جیمین به نظرت سنگین نیست لباسم _ نه اتفاقا هم خیلی خوشگل شدی توش عروس من + دوست دارم _ منم . به سمت سالن حرکت کردیم سالها بود منتطر همچین روزی بودم که به عشق زندگیم برسم و باهاش زندگی کنم انگشتر هامون رو دستمون کردیم و دیگه خلاصه بگم ازدواج کردیم شبش همکارهایی خاک برسری ( بنده دیگه نمی نویسم این شب رو )
از زبان جیمین:
ا/ت مطمئن باش دیگه نمیزارم از دستت بدم و همشه ازت مراقبت میکنم
از زبان نویسنده: داستان به خوبی و خوشی تمام شد و در زندگان های بعدی به هر صورتی عاشق هم میشن حالا تقدیرشون بهم گره خورده و من اینجا داستان رو به اتمام میرسانم......
_ کات نویسنده خسته نباشی داستانتو بدم بزارن تو رکورد . نویسنده: ایی قربون دستت مواظب ا/ت هم باش من نیستم + نترس تو نویسنده: خدا رو شکر اسم بچه هم به خودتون از پس اسم برای شخصیت ها گذاشتم مخم نمیکشه _ ولی خداییش خوب از خودت در میوردی . نویسنده: بله دیگه من برم میخوام داستان به پایان برسانم _+ خداحافظ نویسنده . نویسنده: بدی خوبی دیدین حلال کنین ببخشید بابت فضولی در زندگیتان _+ برو دیگه. نویسند: رفتم رفتم
۱۷۹.۴k
۱۴ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.