★دختری در سیاهی 10★
(ویو آنیا)
آنیا:که دامیان گفت
دامیان:چرا اون لحظه از خودت دفاع نکردی هاا؟
آنیا:...
دامیان:با توعم میفهمیی؟
آنیا:آره میفهمم اصن به تو چه ربطی داره ما فقط طبق قرارداد ازدواج کردیم!چرا اصن باید اهمیت داشته باشه؟
دامیان:چون...چون ازت خوشم میاد(زیر لب)
آنیا:جواب بده!
دامیان:هیچی
آنیا:هیچی نداره دوباره میگم اون یه قرارداده فقط اوکی؟
دامیان:ولی فکر کنم تو اون قرداد و بدون اینکه بخونی امضا کردی درسته؟
آنیا:یعنی چی بدون اینکه بخونی؟
دامیان:یعنی اینکه تو تا آخر عمر همسر من میمونی...
آنیا:خب که چ...هاااا ممن نمیخوام
دامیان:باید قرارداد و کامل میخوندی...بیب
آنیا:ی...یعنی چی بیب تو که کاری نمیخوای با من بکنی درسته؟
دامیان:فعلا نه ولی قول نمیدم بعد مهمونی باهات کاری نکنم!
آنیا:ازم دور شووو....
دامیان:فعلا باید بریم بانو
آنیا:خودم میام
دامیان:ولی اینطوری میفهمن رابطمون خوب نیست!
آنیا:هوففف...باش...
.
.
.
(ویو قرارداد جدید)
ناشناس:آنیا_ساما بگو سوگند میخوری که وفادار بمونی!
آنیا:س...سوگند میخورم وفادار بمونم...
دامیان:منم هم سوگند میخورم وفادار بمونم
ناشناس:و حالا شما زن و شوهرین
.
.
.
(بعد قرارداد)
آنیا:ای تففف که زن تو شدم
دامیان:هه هه هه
آنیا:اصن علاقه بین ما نیست اسکل چطور زن و شوهر شدیم؟
دامیان:ولی...ولی من دوست دارم!
آنیا:دروغ گو
دامیان:ولی من راست میگم
آنیا:اگه راست میگی کاری کن باور کنم!
آنیا:که دامیان یه دفعه اومد نزدیک و ...
آنیا:که دامیان گفت
دامیان:چرا اون لحظه از خودت دفاع نکردی هاا؟
آنیا:...
دامیان:با توعم میفهمیی؟
آنیا:آره میفهمم اصن به تو چه ربطی داره ما فقط طبق قرارداد ازدواج کردیم!چرا اصن باید اهمیت داشته باشه؟
دامیان:چون...چون ازت خوشم میاد(زیر لب)
آنیا:جواب بده!
دامیان:هیچی
آنیا:هیچی نداره دوباره میگم اون یه قرارداده فقط اوکی؟
دامیان:ولی فکر کنم تو اون قرداد و بدون اینکه بخونی امضا کردی درسته؟
آنیا:یعنی چی بدون اینکه بخونی؟
دامیان:یعنی اینکه تو تا آخر عمر همسر من میمونی...
آنیا:خب که چ...هاااا ممن نمیخوام
دامیان:باید قرارداد و کامل میخوندی...بیب
آنیا:ی...یعنی چی بیب تو که کاری نمیخوای با من بکنی درسته؟
دامیان:فعلا نه ولی قول نمیدم بعد مهمونی باهات کاری نکنم!
آنیا:ازم دور شووو....
دامیان:فعلا باید بریم بانو
آنیا:خودم میام
دامیان:ولی اینطوری میفهمن رابطمون خوب نیست!
آنیا:هوففف...باش...
.
.
.
(ویو قرارداد جدید)
ناشناس:آنیا_ساما بگو سوگند میخوری که وفادار بمونی!
آنیا:س...سوگند میخورم وفادار بمونم...
دامیان:منم هم سوگند میخورم وفادار بمونم
ناشناس:و حالا شما زن و شوهرین
.
.
.
(بعد قرارداد)
آنیا:ای تففف که زن تو شدم
دامیان:هه هه هه
آنیا:اصن علاقه بین ما نیست اسکل چطور زن و شوهر شدیم؟
دامیان:ولی...ولی من دوست دارم!
آنیا:دروغ گو
دامیان:ولی من راست میگم
آنیا:اگه راست میگی کاری کن باور کنم!
آنیا:که دامیان یه دفعه اومد نزدیک و ...
۱.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.