سناریو
درخواستی
بی دلیل بغلشون میکنی
نامجون : *وقتی داشت کتاب میخوند رفتی بغلش اونم ازت استقبال کرد*
نامی : چی شده چاگی ؟ گشنته ؟ *اروم لبت رو میبوسه*
ا/ت: نه فقط تکون نخور
نامی : باشه...
سوکجین : *داشت آماده میشد بره کمپانی که بغلش کردی *
جین : چی شده جذب صورتم شدی ؟
ا/ت : نه جذب خودت
جین : برای چی بغلم کردی ؟
ا/ت : همینجوری
شوگا : *توی اتاق کارش بود که رفتی توی بغلش کردی*
یونگی : چی شده اومدی بغلم ؟ چی میخوای ؟
ا/ت : فقط بغلتو
جیهوپ: *24 ساعته توی بغلشی*
جیمین :اوممم اونو میخوای ؟😈
ا/ت : جیمیناااااااااا
موچی : اوکی اوکی اروم باش*متقابلا اونم بغلت کرد*
*بعد 5 دقیقه ا/ت توی بغل جیمین خوابش برد*
تهیونگ : *با یونتان بازی میکرد میخواستی بری بغلش اما یونتان نمیزاشت برای همین یونتان رو کردی توی یکی از اتاق ها *
ته ته : اممم حداقل یکم ارومتر رفتار میکردی با تانی*
ا/ت: نیاز نبوده حتما *با حالت قهر و عصبی*
ته ته : *رفت یونتان رو از اتاق اورد و دوباره باهاش مشغول شد ، بغضت گرفته بود رفتی روی مبل نشستی زانو هاتو توی بغلت گرفته بودی *
جونگ کوک : *سرش توی یخچال بود و با شیر موزاش لاس میزد رفتی بغلش کردی *
کوکی : ها؟ چی شد؟
ا/ت: هیچی به کارت برس
کوکی: خب خب کجا بودم شیر موزای عزیزم؟
-----------------------------------------------------------
چطور بود ؟
بی دلیل بغلشون میکنی
نامجون : *وقتی داشت کتاب میخوند رفتی بغلش اونم ازت استقبال کرد*
نامی : چی شده چاگی ؟ گشنته ؟ *اروم لبت رو میبوسه*
ا/ت: نه فقط تکون نخور
نامی : باشه...
سوکجین : *داشت آماده میشد بره کمپانی که بغلش کردی *
جین : چی شده جذب صورتم شدی ؟
ا/ت : نه جذب خودت
جین : برای چی بغلم کردی ؟
ا/ت : همینجوری
شوگا : *توی اتاق کارش بود که رفتی توی بغلش کردی*
یونگی : چی شده اومدی بغلم ؟ چی میخوای ؟
ا/ت : فقط بغلتو
جیهوپ: *24 ساعته توی بغلشی*
جیمین :اوممم اونو میخوای ؟😈
ا/ت : جیمیناااااااااا
موچی : اوکی اوکی اروم باش*متقابلا اونم بغلت کرد*
*بعد 5 دقیقه ا/ت توی بغل جیمین خوابش برد*
تهیونگ : *با یونتان بازی میکرد میخواستی بری بغلش اما یونتان نمیزاشت برای همین یونتان رو کردی توی یکی از اتاق ها *
ته ته : اممم حداقل یکم ارومتر رفتار میکردی با تانی*
ا/ت: نیاز نبوده حتما *با حالت قهر و عصبی*
ته ته : *رفت یونتان رو از اتاق اورد و دوباره باهاش مشغول شد ، بغضت گرفته بود رفتی روی مبل نشستی زانو هاتو توی بغلت گرفته بودی *
جونگ کوک : *سرش توی یخچال بود و با شیر موزاش لاس میزد رفتی بغلش کردی *
کوکی : ها؟ چی شد؟
ا/ت: هیچی به کارت برس
کوکی: خب خب کجا بودم شیر موزای عزیزم؟
-----------------------------------------------------------
چطور بود ؟
۲۵.۵k
۰۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.