*please stey well*PT21
دستمو گرفت و همینجوری قدم میزدیم و باهم حرف میزدیم که یهو جیمین موهاشو ریخت توی صورتش و سرشو پایین گرفت
+جیمین؟چیزی شده؟
-اون...همون دختره اونجا...اون سلین هست همونی که بهم..
+بهت خیانت کرد؟
-هوم...
+خب چرا اینقدر استرس گرفتی؟
-اخه میدونی میترسم ببینمتم...
+خب ببینتت تو که بهش خیاتن نکردی..
-(خنده)
سرشو اورد بالا که سلین متوجهش شد با دو اومد سمتشو گفت
«اوه جیمینااا»
-سلین...
«سلام جیم...»
-سلام..چطوری چرا تنهایی؟
«ممنون خوبم...دوست پسرم بهم خیانت کرد.اوه توهم که ینفر رو برای خودت پیدا کردی...»
-اهان خب امیدوارم که دیگه این اتفاق نیوفته.اره خب بالاخره یه نفرو پیدا کردم.
+سلام...ا/تم
«خوش بختم»
+همچنین
-ما بریم دیگه...
«باشه خدافظ»
+خدافظ
از سلین فاصله گرفتیم و برگشیتم که از پارک بریم بیرون رسیدیم به خیابون که جیمین به من گفت
-تو اینور بمون من برم ماشینو بیارم...مبایلم توی کیفمه دستت باشه...
+اوک
داشت میرفت اونور خیابود که ه ماشین با سرعت خیلی زیادی بهش برخورد کرد با دو رفتم سمتش...نمیتونستم حتی همچین صحنه ای رو تصور کنم...نشستم پیشش و هی صداش میزدم اما فایده نداشت...
+یاااا...چرا همتون وایسادین نگام میکنید لااقل زنگ بزنید اورژانسی چیزی
مردم داشتن نگاهم میکردن...یکیشون سریع زنگ زد به اورژانس چندمین که گذشت امبولانس رسید جیمین رو گذاشتن روی برانکاد و بردنش قبل از حرکتشون کلید ماشین که توی جیب جیمین بودو به من دادن حرکت کردن منم سریع رفتم و سوار ماشین شدم و دنبالشون رفتم رسیدیم بیمارستان جیمین رو یه راست بردن اتاق عمل...من فقط برای این که اروم بشم نشستم روی یکی از صندلی های توی راه رو چندتا نفس عمیق کشیدم اروم تر که شدم...با مبایل جیمین به نامجون زنگ زدم
=الو...سلام جیمین کاری داشت؟
+ا...الو..
=ا/ت؟
+اوهوم
=چیزی شده چرا صات یه جوریه.
+ج...جیمین تصادف کرده(بغض)
=چی چطور الان چی کجایین
+الان بیمارستانیم...
=خب باشه...الان میام...به بقیه یه پسراهم خبر بده
+با...با...شه
=میبینمت
به بقیه یه پسرا هم زنگ زدم...بعد حدود نیم ساعت همشون با دو اومدن توی بیمارستان و اومدن سمت من...چون ماسک و کلاه داشتن نتونستم بشناسمشون...ولی خودشون اومدن پیشم
*جیمین کجاست؟
+اتاق عمل
@ا/ت زانوهات چرا اینجوری شده؟
+چون روی اسفالت خیلبون زانو زدم خراشیده شد
%خب چرا نمیری که برات زد عفونیش کنن
+نیازی نیست
+جیمین؟چیزی شده؟
-اون...همون دختره اونجا...اون سلین هست همونی که بهم..
+بهت خیانت کرد؟
-هوم...
+خب چرا اینقدر استرس گرفتی؟
-اخه میدونی میترسم ببینمتم...
+خب ببینتت تو که بهش خیاتن نکردی..
-(خنده)
سرشو اورد بالا که سلین متوجهش شد با دو اومد سمتشو گفت
«اوه جیمینااا»
-سلین...
«سلام جیم...»
-سلام..چطوری چرا تنهایی؟
«ممنون خوبم...دوست پسرم بهم خیانت کرد.اوه توهم که ینفر رو برای خودت پیدا کردی...»
-اهان خب امیدوارم که دیگه این اتفاق نیوفته.اره خب بالاخره یه نفرو پیدا کردم.
+سلام...ا/تم
«خوش بختم»
+همچنین
-ما بریم دیگه...
«باشه خدافظ»
+خدافظ
از سلین فاصله گرفتیم و برگشیتم که از پارک بریم بیرون رسیدیم به خیابون که جیمین به من گفت
-تو اینور بمون من برم ماشینو بیارم...مبایلم توی کیفمه دستت باشه...
+اوک
داشت میرفت اونور خیابود که ه ماشین با سرعت خیلی زیادی بهش برخورد کرد با دو رفتم سمتش...نمیتونستم حتی همچین صحنه ای رو تصور کنم...نشستم پیشش و هی صداش میزدم اما فایده نداشت...
+یاااا...چرا همتون وایسادین نگام میکنید لااقل زنگ بزنید اورژانسی چیزی
مردم داشتن نگاهم میکردن...یکیشون سریع زنگ زد به اورژانس چندمین که گذشت امبولانس رسید جیمین رو گذاشتن روی برانکاد و بردنش قبل از حرکتشون کلید ماشین که توی جیب جیمین بودو به من دادن حرکت کردن منم سریع رفتم و سوار ماشین شدم و دنبالشون رفتم رسیدیم بیمارستان جیمین رو یه راست بردن اتاق عمل...من فقط برای این که اروم بشم نشستم روی یکی از صندلی های توی راه رو چندتا نفس عمیق کشیدم اروم تر که شدم...با مبایل جیمین به نامجون زنگ زدم
=الو...سلام جیمین کاری داشت؟
+ا...الو..
=ا/ت؟
+اوهوم
=چیزی شده چرا صات یه جوریه.
+ج...جیمین تصادف کرده(بغض)
=چی چطور الان چی کجایین
+الان بیمارستانیم...
=خب باشه...الان میام...به بقیه یه پسراهم خبر بده
+با...با...شه
=میبینمت
به بقیه یه پسرا هم زنگ زدم...بعد حدود نیم ساعت همشون با دو اومدن توی بیمارستان و اومدن سمت من...چون ماسک و کلاه داشتن نتونستم بشناسمشون...ولی خودشون اومدن پیشم
*جیمین کجاست؟
+اتاق عمل
@ا/ت زانوهات چرا اینجوری شده؟
+چون روی اسفالت خیلبون زانو زدم خراشیده شد
%خب چرا نمیری که برات زد عفونیش کنن
+نیازی نیست
۷.۲k
۱۰ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.