فیک گنگ مافیایی سیاه ادامه پارت 5
&: هاااااا چیه؟ چیکار دارین؟
+: ما از باند مافیایی سیاه هستم برای قراری که گذاشتیم اومدیم
&: اهاااان! حالا فهمیدم، حالا چند میدین؟
+: 250 میلیون وون نه بیشتر نه کمتر.(ولی من چقدر خفن و لاتم نمیدونستم 😅)
&: نه دیگه اینجوری کارمون نمیشه مگه این محموله های علف هرز هستن که جابه جا کردنشون راحت باشه حالا از جابه جا کردنشون بگذریم.......
+: خوبه خوبه نمیخواد برا من از چرت و پرتا بگی پولت رو بگیر ما هم بریم پی کارمون
&: نه این جوری کارمون نمیشه... برو خریدار نیستی وقت ما رو هم نگیر
+: نه دیگه باید اون تنفگ هاتو به من بفروشی اونم با 250 میلیون وون اگه نفروشی عواقب خیلی بدی داره!
&: مثلا میخوای چیکار کنی فسقلی؟!
باز این کلمه...! چرا هر کی زورش میاد به من اینو میگه؟! بزار یه جوری کتکت میزم که از درد مثل مرغ رو نوک پا بالا و پایین بپری
+: پس انگار دندت میخاره؟! نه؟
یکی از اون 11تا افراد گروهم گفت: رییس همشونو ببندیم به رگبار؟
+: نه لازم نکرده میخوای پلیسا بریزن رو سرمون؟ هااان؟؟؟
اون دیگه هیچی نگفت منم دور و ورم رو نگاه کردم یه زنجیر دیدم که خیلی بلند، یه فکری به ذهنم رسید برگشتم سمت افراد گروهم
+: بچه ها با هر چی دم دستتون هست بزنیشون منم همه شون رو با این زنجیر میبندم حله؟
همه: بله رییس
+: پس بخش شین و حسابشونو برسید فقط زیاد سروصدا نکنید
㋛🄴🄽🄳㋛
+: ما از باند مافیایی سیاه هستم برای قراری که گذاشتیم اومدیم
&: اهاااان! حالا فهمیدم، حالا چند میدین؟
+: 250 میلیون وون نه بیشتر نه کمتر.(ولی من چقدر خفن و لاتم نمیدونستم 😅)
&: نه دیگه اینجوری کارمون نمیشه مگه این محموله های علف هرز هستن که جابه جا کردنشون راحت باشه حالا از جابه جا کردنشون بگذریم.......
+: خوبه خوبه نمیخواد برا من از چرت و پرتا بگی پولت رو بگیر ما هم بریم پی کارمون
&: نه این جوری کارمون نمیشه... برو خریدار نیستی وقت ما رو هم نگیر
+: نه دیگه باید اون تنفگ هاتو به من بفروشی اونم با 250 میلیون وون اگه نفروشی عواقب خیلی بدی داره!
&: مثلا میخوای چیکار کنی فسقلی؟!
باز این کلمه...! چرا هر کی زورش میاد به من اینو میگه؟! بزار یه جوری کتکت میزم که از درد مثل مرغ رو نوک پا بالا و پایین بپری
+: پس انگار دندت میخاره؟! نه؟
یکی از اون 11تا افراد گروهم گفت: رییس همشونو ببندیم به رگبار؟
+: نه لازم نکرده میخوای پلیسا بریزن رو سرمون؟ هااان؟؟؟
اون دیگه هیچی نگفت منم دور و ورم رو نگاه کردم یه زنجیر دیدم که خیلی بلند، یه فکری به ذهنم رسید برگشتم سمت افراد گروهم
+: بچه ها با هر چی دم دستتون هست بزنیشون منم همه شون رو با این زنجیر میبندم حله؟
همه: بله رییس
+: پس بخش شین و حسابشونو برسید فقط زیاد سروصدا نکنید
㋛🄴🄽🄳㋛
۲.۹k
۳۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.