فیک من یک خون آشام هستم ؟! فصل دوم پارت ٢
از زبان هانا
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم و به اطرافم نگاه کردم توی یک اتاق بزرگ و شیک با تم مشکی بودم تا خواستم از روی تخت بلند بشم در اتاق باز شد و یک دختر با لباس خدمتکاری وارد اتاق شد سریع سوالی که به ذهنم اومد رو به زبون آوردم
هانا : اینجا کجاست ؟!
اما خدمتکار بدون گفتن حرفی من رو به سمت حموم برد و در رو روم بست خیلی از کارش تعجب کردم ولی بدون اعتراضی رفتم حموم با حوله از حموم اومدم بیرون که دیدم یک پیراهن خوشگل خاکستری با یک جفت کفش خوشگل سفید روی تخت هست رفتم و پوشیدمشون هنوز هم کلی سوال توی ذهنم بود من کجام ؟! کی منو آورده اینجا ؟! چرا اینکار ها رو می کنند ؟! و کلی سوال دیگه داشتم همینجوری با خودم فکر می کردم که در اتاق باز شد و همون خدمتکار با یک خانم دیگه که دستش وسایل آرایشگری بود وارد اتاق شدند اون خانمه که بهش می خورد آرایشگر باشه بهم گفت برم پشت میز بشینم و شروع کرد به درست کردن موهام بعد از تموم شدن موهام شروع کرد به آرایش کردنم هنوز هم کار هاشون برام عجیب بود که بالاخره کار آرایشگر تموم شد و از اتاق خارج شد به خودم توی آینه نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم ولی دلیل این کارها شون چی بود ؟! داشتم به خودم توی آینه نگاه می کردم که خدمتکاره بالاخره زبون باز کرد و گفت
خدمتکار : همراه من بیاید
و بدون حرف دیگه ای از اتاق خارج شد منم گیج دنبالش از اتاق خارج شدم داشتیم از پله ها می اومدیم پایین که دیدم همون پسره توی فروشگاه که منو بیهوش کرده بود با یک پسر دیگه روی مبل نشسته بودند قیافه اون یکی پسره معلوم نبود خیلی از دست اون پسره که منو بیهوش کرده بود عصبانی بودم می خواستم بدونم چرا منو آورده بود اینجا ؟! چرا این کار ها رو کرده بود ؟! و کلی سوال دیگه پس بدون توجه به خدمتکار و اون یکی پسره که کنارش نشسته بود سریع به سمتش رفتم و شروع کردم به حرف زدن
هانا : برای چی منو دزدیدی ها میدونی اگر ازت شکایت کنم به جرم دزدی میری زندا…
با دیدن شخصی که کنار اون پسره نشسته بود شوکه شدم و حرفم نصفه موند
اسلاید دو : اتاق خوابی که هانا توش بود
اسلاید سه : لباس و کفش هانا
اسلاید چهار : مدل موهای هانا
۶٠ لایک
۶٠ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
با سردرد بدی از خواب بیدار شدم و به اطرافم نگاه کردم توی یک اتاق بزرگ و شیک با تم مشکی بودم تا خواستم از روی تخت بلند بشم در اتاق باز شد و یک دختر با لباس خدمتکاری وارد اتاق شد سریع سوالی که به ذهنم اومد رو به زبون آوردم
هانا : اینجا کجاست ؟!
اما خدمتکار بدون گفتن حرفی من رو به سمت حموم برد و در رو روم بست خیلی از کارش تعجب کردم ولی بدون اعتراضی رفتم حموم با حوله از حموم اومدم بیرون که دیدم یک پیراهن خوشگل خاکستری با یک جفت کفش خوشگل سفید روی تخت هست رفتم و پوشیدمشون هنوز هم کلی سوال توی ذهنم بود من کجام ؟! کی منو آورده اینجا ؟! چرا اینکار ها رو می کنند ؟! و کلی سوال دیگه داشتم همینجوری با خودم فکر می کردم که در اتاق باز شد و همون خدمتکار با یک خانم دیگه که دستش وسایل آرایشگری بود وارد اتاق شدند اون خانمه که بهش می خورد آرایشگر باشه بهم گفت برم پشت میز بشینم و شروع کرد به درست کردن موهام بعد از تموم شدن موهام شروع کرد به آرایش کردنم هنوز هم کار هاشون برام عجیب بود که بالاخره کار آرایشگر تموم شد و از اتاق خارج شد به خودم توی آینه نگاه کردم خیلی خوشگل شده بودم ولی دلیل این کارها شون چی بود ؟! داشتم به خودم توی آینه نگاه می کردم که خدمتکاره بالاخره زبون باز کرد و گفت
خدمتکار : همراه من بیاید
و بدون حرف دیگه ای از اتاق خارج شد منم گیج دنبالش از اتاق خارج شدم داشتیم از پله ها می اومدیم پایین که دیدم همون پسره توی فروشگاه که منو بیهوش کرده بود با یک پسر دیگه روی مبل نشسته بودند قیافه اون یکی پسره معلوم نبود خیلی از دست اون پسره که منو بیهوش کرده بود عصبانی بودم می خواستم بدونم چرا منو آورده بود اینجا ؟! چرا این کار ها رو کرده بود ؟! و کلی سوال دیگه پس بدون توجه به خدمتکار و اون یکی پسره که کنارش نشسته بود سریع به سمتش رفتم و شروع کردم به حرف زدن
هانا : برای چی منو دزدیدی ها میدونی اگر ازت شکایت کنم به جرم دزدی میری زندا…
با دیدن شخصی که کنار اون پسره نشسته بود شوکه شدم و حرفم نصفه موند
اسلاید دو : اتاق خوابی که هانا توش بود
اسلاید سه : لباس و کفش هانا
اسلاید چهار : مدل موهای هانا
۶٠ لایک
۶٠ کامنت
#فیک
#بی_تی_اس
#جیمین
#تهیونگ
#جونگ_کوک
#فیک_بی_تی_اس
#فیک_جیمین
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۵۳.۷k
۰۷ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.