پارت ۱۱

پارت ۱۱
وقتی سرم را به بالا آوردم زود دیدم که مایکی پیشم نشسته و گفت من هم دوستت دارم
و من هم غش کردم وقتی از بیهوشی بیدار شدم دیدم رو تخت هستم من زود خودمو جمع و جور کردن دیدم یکی داره میاد داخل الکی الکی خودمو زدم به خواب و صدای مایکی رو شنیدم اون به من مثل میمون نگام میکرد اروم جوری که من بشنوم گفت
ا/ت میدونم بیداری !! من هم بازم خودمو زدم به خواب وقتی خوابیدم یه چیز گرمی احساس کردم دیدم مایکی من بغل کرده و گفت مدرست دیر شده
من با نگرانی گفتم میتسویاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا منو میکشههههههههههههههههه
مایکی گفت ارومتر گفتم که اومدی اینجا بعد یه نفس
عمیقی کشیدم هووو خدای شکر
مایکی گفت لباس مدرستو ، کیف .... میتسویا با ماشین فرستاد اینجا باهمم میریم کلاس
من گفتم باش لباسامو پوشبدم صبحانه خوردم و با مایکی رفتیم مدرسه
موقعه ی رفتن مایکی گفت اول باید بریم بالای سکو یه سخنرانی دارم من گفتم پس من برم اما مایکی نههههه
من گفتم باش
از زبان مایکی
همههههههه گوش کنیدددددددددددد
از این به بعد ا/ت دوست دختر من محسوب میشه
و.......
.................
عزیزان متاسفانه نمیتونم زیاد پارت بزارم
اما سعی خودمو میکنم