Why?p²⁹
__________________________________________
*ویو جولیا*
صبحش بیدارشدم دیدم کوک لخت بغلم خوابیده خیلییییییی مثل سگ کیوت بود بایاد اتفاق های دیشب خیلی خجالت کشیدم خواستم بلند شم که کوک نزاشت
بلند شم
کوک:ترو خدا نرو(کیوت سگییییی)
جولیا:آخه..
کوک:ترو خدا(کیوت بیش از حد سگییییی)
جولیا:حداقل بزار لباس بپوشم
کوک:اصن برو باهات قهرم(کیوت بیششششششش از حد سگییییییییییییییییییی)
*ادمین مرد*
برای شادی روح ناپاکش صلوات
*توکامنتا صلوات بفرستید*
جولیا: باشه نمیرم
کوک:نمیخوام اصن برو با همون لباست(دوباره مثله سگ کیوت جوری که ادمین تو اون دنیا دوباره مرد)
جولیا:تو آخه با این حجم از عضله چجوری انقدر کیوتییی
کوک:دیگه دیگه نکنه میخوای جدی باشم
جولیا:نه نه گوه خوردم
کوک:آفرین بیبی گرل (جدی)
یهو حالم بد شد رفتم تو دست شویی
کوک:جولیا خوبی(با ترس)
جولیا:آره اوکیم
*چیههه فکر کردین یکی دیگه در راهه خب درست فکر کردین*
---------------------------------------------------------------------
*چهارسال بعد *
الان جیون کلاس پنجمه ویه خواهر بسیار بسیار خوشگل هم داره که عیییین خودمه قربونش بشم دوووورش بگردم
جیون:بابایی
کوک:جانم
جیون:من چجوری امدم پیشتون
کوک:خب من مامانتو ...
جولیا:کوکککک
کوک:چیز ینی من با یه چوب جادویی تو شکم مامانت آجی مجی کردم که تو یهو امدی پیشمون
*ووووووووو بلاخرههههههههه پایاننننننن*
*ادمینتون دیگه دستش چلاق شد *
*ویو جولیا*
صبحش بیدارشدم دیدم کوک لخت بغلم خوابیده خیلییییییی مثل سگ کیوت بود بایاد اتفاق های دیشب خیلی خجالت کشیدم خواستم بلند شم که کوک نزاشت
بلند شم
کوک:ترو خدا نرو(کیوت سگییییی)
جولیا:آخه..
کوک:ترو خدا(کیوت بیش از حد سگییییی)
جولیا:حداقل بزار لباس بپوشم
کوک:اصن برو باهات قهرم(کیوت بیششششششش از حد سگییییییییییییییییییی)
*ادمین مرد*
برای شادی روح ناپاکش صلوات
*توکامنتا صلوات بفرستید*
جولیا: باشه نمیرم
کوک:نمیخوام اصن برو با همون لباست(دوباره مثله سگ کیوت جوری که ادمین تو اون دنیا دوباره مرد)
جولیا:تو آخه با این حجم از عضله چجوری انقدر کیوتییی
کوک:دیگه دیگه نکنه میخوای جدی باشم
جولیا:نه نه گوه خوردم
کوک:آفرین بیبی گرل (جدی)
یهو حالم بد شد رفتم تو دست شویی
کوک:جولیا خوبی(با ترس)
جولیا:آره اوکیم
*چیههه فکر کردین یکی دیگه در راهه خب درست فکر کردین*
---------------------------------------------------------------------
*چهارسال بعد *
الان جیون کلاس پنجمه ویه خواهر بسیار بسیار خوشگل هم داره که عیییین خودمه قربونش بشم دوووورش بگردم
جیون:بابایی
کوک:جانم
جیون:من چجوری امدم پیشتون
کوک:خب من مامانتو ...
جولیا:کوکککک
کوک:چیز ینی من با یه چوب جادویی تو شکم مامانت آجی مجی کردم که تو یهو امدی پیشمون
*ووووووووو بلاخرههههههههه پایاننننننن*
*ادمینتون دیگه دستش چلاق شد *
۹.۹k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.