غم انگیز تر از داستان ...:(
دوستان ، امیلی برونته نویسنده ی کتاب بلندی های بادگیر زندگی خیلی غم انگیزی داشته .
امیلی از بچگیش با خواهرش شارلوت مقایسه میشده و چون امیلی خیلی خیال پرداز بوده ، نمیتونه شغل خوبی برای خودش پیدا کنه و مدام باعث آبرو ریزی میشه ، تا اینکه مرد کشیشی دستار پدر کشیش امیلی میشه ؛ اسم اون مرد ویلیام ویت من بوده ، اما همونطور که میدونید کشیش ها و همینطور راهبه ها اجازه عاشق شدن رو ندارن ، بنابر این ویلیام به امیلی میگه که هر دوشون مرتکب گناه بزرگی شدن و باید استغفار کنن و در ادامه افراد افراد لحن بدی به امیلی میگه که نوشته ها و شعر های امیلی خیلی افکار شیطاانی دارند( خودم به شخصه عاشق نوشته ها و کتابشم♡ ) به هر حال امیلی دیگه نمینویسه و اینکه میره و تمام احساساتشون کنار میزاره و میخواد بره مثل خواهراش معلم بشه ، شب اینکه داره وسایل هاشو جمع میکنه ، ویلیام متوجه میشه امیلی دیگه نمیخواد بنویسه ، بنار این نامه ای مینویسه و به برادرش میده که به امیلی بده ، اما برادرش همچین کاری نمیکنه و به اون میگه که امیلی دیگه نمیخواد تو رو ببینه، بعد از اون ماجرا امیلی معلم میشه و بعد از چند وقت خبر میرسه که ویلیام بر اثر وا مرده ، امیلی خیلی ناراحت و گریان میشه ، تا اینکه پیام میاد برادرش هم وبا گرفته و مدت زیادی زنده نیست ، امیلی بر میگرده ، اما به هر حال برادرش میمیره و نامه رو باغدر خواهی به امیلی میده ، امیلی داخل نامه میخونه که ویلیام عذر خ آهی کرده و گفته که چقدر امیلی رو دوست داره و اینکه عاشق نوشته هاش هست و از امیلی در خواست داشته که اونو ببخشه ، اما امیلی که این نامه رو میبینه خیلی گریه میکنه و تصمیم میگیره و وصیت برادرش و ویلیام عمل کنه و دوباره داستان بنویسه ، اینجوری میشه که امیلی رمان بلندی های بادگیر ر مینویسه ، امیلی مدتی بعد از نوشتن اون رمان بر اثر وبا میمیره !
بچه ها ، خو داستان هم پایانی دردناک داره به طوری که وقتی شارلوت خواهر امیلی برا اولین بار اونو میخونه خیلی گریه میکنه ...
به شدت این کتاب رو پیشنهاد میکنم و واقعا حق امیلی برونته است که جزو برترین نویسنده های رمان عاشقانه کلاسیک باشه .
دوستان برا یدرک بیشتر داستان فیلم سینمایی * امیلی * رو ببینید ♡♡♡
امیلی از بچگیش با خواهرش شارلوت مقایسه میشده و چون امیلی خیلی خیال پرداز بوده ، نمیتونه شغل خوبی برای خودش پیدا کنه و مدام باعث آبرو ریزی میشه ، تا اینکه مرد کشیشی دستار پدر کشیش امیلی میشه ؛ اسم اون مرد ویلیام ویت من بوده ، اما همونطور که میدونید کشیش ها و همینطور راهبه ها اجازه عاشق شدن رو ندارن ، بنابر این ویلیام به امیلی میگه که هر دوشون مرتکب گناه بزرگی شدن و باید استغفار کنن و در ادامه افراد افراد لحن بدی به امیلی میگه که نوشته ها و شعر های امیلی خیلی افکار شیطاانی دارند( خودم به شخصه عاشق نوشته ها و کتابشم♡ ) به هر حال امیلی دیگه نمینویسه و اینکه میره و تمام احساساتشون کنار میزاره و میخواد بره مثل خواهراش معلم بشه ، شب اینکه داره وسایل هاشو جمع میکنه ، ویلیام متوجه میشه امیلی دیگه نمیخواد بنویسه ، بنار این نامه ای مینویسه و به برادرش میده که به امیلی بده ، اما برادرش همچین کاری نمیکنه و به اون میگه که امیلی دیگه نمیخواد تو رو ببینه، بعد از اون ماجرا امیلی معلم میشه و بعد از چند وقت خبر میرسه که ویلیام بر اثر وا مرده ، امیلی خیلی ناراحت و گریان میشه ، تا اینکه پیام میاد برادرش هم وبا گرفته و مدت زیادی زنده نیست ، امیلی بر میگرده ، اما به هر حال برادرش میمیره و نامه رو باغدر خواهی به امیلی میده ، امیلی داخل نامه میخونه که ویلیام عذر خ آهی کرده و گفته که چقدر امیلی رو دوست داره و اینکه عاشق نوشته هاش هست و از امیلی در خواست داشته که اونو ببخشه ، اما امیلی که این نامه رو میبینه خیلی گریه میکنه و تصمیم میگیره و وصیت برادرش و ویلیام عمل کنه و دوباره داستان بنویسه ، اینجوری میشه که امیلی رمان بلندی های بادگیر ر مینویسه ، امیلی مدتی بعد از نوشتن اون رمان بر اثر وبا میمیره !
بچه ها ، خو داستان هم پایانی دردناک داره به طوری که وقتی شارلوت خواهر امیلی برا اولین بار اونو میخونه خیلی گریه میکنه ...
به شدت این کتاب رو پیشنهاد میکنم و واقعا حق امیلی برونته است که جزو برترین نویسنده های رمان عاشقانه کلاسیک باشه .
دوستان برا یدرک بیشتر داستان فیلم سینمایی * امیلی * رو ببینید ♡♡♡
۱۷۷
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.