پارت ششم💚 ......
همون پسره اومد تو دستشویی
ا.ت: هی برو اونور
مگه کریییی میگم برو اونور
پسر: نچچچ نمیرمم
ا.ت: می خوای بمیریییی
پسر: اگه به دست تو باشه حتما
هی بهم دست میزد هولش دادم خواستم برم بیرون که دستمو گرفت و ل.بام رو بو..سید تقلا میکردم که ولم کنه گریم اومده بود که یهو ازم جدا شد و روی زمین افتاد اون کسی که زده بودتش اومد پیشم
+: خوبی؟!!
ا.ت: هیققق ولم کننن
دوییدم و رفتم بیرون از اون مکان نشستم روی پله ها و شروع کردم به گریه کردن
از اول هم نباید به این اردو میومدم خب ا.ت تو که اینقدر بد شانسی گ.وه میخوری میای داشتم خودمو لعنت میفرستادم که حس کردم یکی اومد جلوم وایساد چشمام و باز کردم و خواستم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت
+: هی من کمکت کردم از من نترس خوب؟
راست میگفت اون بود که به من کمک کرد سرمو تکون دادم که دستشو از دهنم برداشت
+: الان خوبی؟ چیزیت که نشد
ا.ت: اوهوم فکر کنم خوبم
+: نگران نباش اون به خاطر کاری که کرد تاوان پس میده
ا.ت: ممنون که نجاتم دادید
+: خواهش میکنم
کمی به صورتش خیره موندم این یکی از اون پسراس که از اتاق بیرونم کرد
اخم غلیظی کردم
+: میدونم داری به چی فکر میکنی تو جایی برای موندن نداری؟
ا.ت: با اجازتون نه ندارم میدونی آخه آوارم
این حرفو با حرص گفتم
+: نمی خوام دوباره این بلا سرت بیاد میتونی اونجا بمونی ولی یادت باشه خودت خواستی که پیش سه تا پسر بمونی عواقبش هم با خودته
اینو گفت و بلند شد رفت
اون چی گفت عواقب ؟! ودف من هیچ وقت اونجا نمیرم این بیرون زیادی ترسناک بود رفتم داخل و نشستم روی یکی از صندلی ها
دو تا دختر باهم حرف میزدن
٪: اره خیلییی جذابننن ولی من جونگ کوک و خیلی دوست دارم آرزومه دوست پسرم بشه
×: گمشووو اون دوست پسر منههه
٪: برو بابا ولی جیمین هم زیادییییی جذابهعه.
×: چرا هر سه تاشون اینقدر خواستنین
چی میگفتن هی وز وز میکنن نگاه سنگینی روی خودم حس میکردم ولی هر چقدر به دورو برم نگاه میکردم کسی و نمیدیدم که بهم نگاه کنه سرمو برگردوندم که با همون پسری که نجاتم دادبود چشم تو چشم شدم نگاهمو ازش گرفتم که یکی از اون دخترا گفت
٪: وای وای خوبم؟ جونگ کوک داره این طرف و نگاه میکنههه
×: اره اره خوبی
جونگ کوک همون پسرس که اینقدر ازش تعریف میکنن؟!! دوباره بهش نگاه کردم جذاب بود و دخترکش اههههه ا.ت دوباره چرت و پرت نگو حتما مثل بقیه پسرا دخترا رو گول میزنه مثل اینا که براش میمیرن رو به اونا کردم و گفتم
ا.ت: شما ها روی اون پسره کراشید؟
٪: اره چطور مگه.؟
ا.ت: هیچی همینطوری پرسیدم
×: اوه اوه لونا ببین جیمین و تهیونگ هم اومدن پیش جونگ کوک سه تا جذاب کناررر هممممم
از حرفاشون حالم بهم خورد اه اه این پسرای تخس و میگن که کراشن بلند شدم و رفتم پیش جیسون
ا.ت: هی برو اونور
مگه کریییی میگم برو اونور
پسر: نچچچ نمیرمم
ا.ت: می خوای بمیریییی
پسر: اگه به دست تو باشه حتما
هی بهم دست میزد هولش دادم خواستم برم بیرون که دستمو گرفت و ل.بام رو بو..سید تقلا میکردم که ولم کنه گریم اومده بود که یهو ازم جدا شد و روی زمین افتاد اون کسی که زده بودتش اومد پیشم
+: خوبی؟!!
ا.ت: هیققق ولم کننن
دوییدم و رفتم بیرون از اون مکان نشستم روی پله ها و شروع کردم به گریه کردن
از اول هم نباید به این اردو میومدم خب ا.ت تو که اینقدر بد شانسی گ.وه میخوری میای داشتم خودمو لعنت میفرستادم که حس کردم یکی اومد جلوم وایساد چشمام و باز کردم و خواستم جیغ بزنم که جلوی دهنم رو گرفت
+: هی من کمکت کردم از من نترس خوب؟
راست میگفت اون بود که به من کمک کرد سرمو تکون دادم که دستشو از دهنم برداشت
+: الان خوبی؟ چیزیت که نشد
ا.ت: اوهوم فکر کنم خوبم
+: نگران نباش اون به خاطر کاری که کرد تاوان پس میده
ا.ت: ممنون که نجاتم دادید
+: خواهش میکنم
کمی به صورتش خیره موندم این یکی از اون پسراس که از اتاق بیرونم کرد
اخم غلیظی کردم
+: میدونم داری به چی فکر میکنی تو جایی برای موندن نداری؟
ا.ت: با اجازتون نه ندارم میدونی آخه آوارم
این حرفو با حرص گفتم
+: نمی خوام دوباره این بلا سرت بیاد میتونی اونجا بمونی ولی یادت باشه خودت خواستی که پیش سه تا پسر بمونی عواقبش هم با خودته
اینو گفت و بلند شد رفت
اون چی گفت عواقب ؟! ودف من هیچ وقت اونجا نمیرم این بیرون زیادی ترسناک بود رفتم داخل و نشستم روی یکی از صندلی ها
دو تا دختر باهم حرف میزدن
٪: اره خیلییی جذابننن ولی من جونگ کوک و خیلی دوست دارم آرزومه دوست پسرم بشه
×: گمشووو اون دوست پسر منههه
٪: برو بابا ولی جیمین هم زیادییییی جذابهعه.
×: چرا هر سه تاشون اینقدر خواستنین
چی میگفتن هی وز وز میکنن نگاه سنگینی روی خودم حس میکردم ولی هر چقدر به دورو برم نگاه میکردم کسی و نمیدیدم که بهم نگاه کنه سرمو برگردوندم که با همون پسری که نجاتم دادبود چشم تو چشم شدم نگاهمو ازش گرفتم که یکی از اون دخترا گفت
٪: وای وای خوبم؟ جونگ کوک داره این طرف و نگاه میکنههه
×: اره اره خوبی
جونگ کوک همون پسرس که اینقدر ازش تعریف میکنن؟!! دوباره بهش نگاه کردم جذاب بود و دخترکش اههههه ا.ت دوباره چرت و پرت نگو حتما مثل بقیه پسرا دخترا رو گول میزنه مثل اینا که براش میمیرن رو به اونا کردم و گفتم
ا.ت: شما ها روی اون پسره کراشید؟
٪: اره چطور مگه.؟
ا.ت: هیچی همینطوری پرسیدم
×: اوه اوه لونا ببین جیمین و تهیونگ هم اومدن پیش جونگ کوک سه تا جذاب کناررر هممممم
از حرفاشون حالم بهم خورد اه اه این پسرای تخس و میگن که کراشن بلند شدم و رفتم پیش جیسون
۸.۰k
۱۶ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.