پارت ۵
از زبان یوکی
صبح بیدار شدم کارهامو کردم وسایلمو داخل کیفم گذاشتم و لباس پوشیدم سریع یه نون تست برداشتم و بهش نوتلا زدم و خوردم سریع به سمت پارک کنار مدرسه رفتم تا با مایکی باهم بریم کلاس منو مایکی یکی بود .دیدم مایکی کنار درخت وایساده منتظر منه.
یوکی:اوهایووووو(صبح بخیر) مایکییییی*پریدن بغل مایکی
مایکی:اوهایو کی*لبخند
چرا انقدر دیر کردی؟
یوکی: خوب..خواب موندم
مایکی:معلومه-_-
خوب بریم سمت کلاس
با مایکی رفتیم سمت کلاسمون...
*زنگ خونه
یوکی: آخیششش تموم شد
مایکی:کی بریم برام دورایاکی بخیر*با صدای کیوت
یوکی:آخر انقدر بخور که بشی خود دورایاکی-_-ولی باش
مایکی:هورااااااااا
داشتیم برمیگشتیم خونه که یه پسره درازی که کنار کلش تتو بودآمد سمتمون
دراز:سلام
یوکی و مایکی:سلام
دراز:تو مایکی شکست ناپزیری؟
یوکی:وادف-_-*زدن پس کله مایکی
از کی تاحالا برا من اسم و رسم دار شدی؟
مایکی:آخ.. توضیح میدم
آره خودمم.. کاری داشتی؟
دراز:با من بیا
یوکی :منم میام اگر نزاری بیام مایکی هم نمیزام بیاد
دراز:باش بیا-_-
با دراز تتوشده و مایکی رفیتم به سمت چندتا پسر انگار مال گنگی بودن
دراز:آوردمش
؟:تو مایکی شکست ناپذیری؟
؟؟:رئیس این که فقط یه بچه دبیرستانی هست
یوکی: حرف دهنتون رو بفهمید عوضیا
؟:چه زبونی داری بچ..
حرفش با حرکت خفن مایکی قطع شد
یوکی و دراز:خیلی خفن بوددد
بعد بقشون پا به فرار گذاشتن
یوکی: ترسو ها مثلا بزرگ تره ما هن-_-
☆پایان☆
صبح بیدار شدم کارهامو کردم وسایلمو داخل کیفم گذاشتم و لباس پوشیدم سریع یه نون تست برداشتم و بهش نوتلا زدم و خوردم سریع به سمت پارک کنار مدرسه رفتم تا با مایکی باهم بریم کلاس منو مایکی یکی بود .دیدم مایکی کنار درخت وایساده منتظر منه.
یوکی:اوهایووووو(صبح بخیر) مایکییییی*پریدن بغل مایکی
مایکی:اوهایو کی*لبخند
چرا انقدر دیر کردی؟
یوکی: خوب..خواب موندم
مایکی:معلومه-_-
خوب بریم سمت کلاس
با مایکی رفتیم سمت کلاسمون...
*زنگ خونه
یوکی: آخیششش تموم شد
مایکی:کی بریم برام دورایاکی بخیر*با صدای کیوت
یوکی:آخر انقدر بخور که بشی خود دورایاکی-_-ولی باش
مایکی:هورااااااااا
داشتیم برمیگشتیم خونه که یه پسره درازی که کنار کلش تتو بودآمد سمتمون
دراز:سلام
یوکی و مایکی:سلام
دراز:تو مایکی شکست ناپزیری؟
یوکی:وادف-_-*زدن پس کله مایکی
از کی تاحالا برا من اسم و رسم دار شدی؟
مایکی:آخ.. توضیح میدم
آره خودمم.. کاری داشتی؟
دراز:با من بیا
یوکی :منم میام اگر نزاری بیام مایکی هم نمیزام بیاد
دراز:باش بیا-_-
با دراز تتوشده و مایکی رفیتم به سمت چندتا پسر انگار مال گنگی بودن
دراز:آوردمش
؟:تو مایکی شکست ناپذیری؟
؟؟:رئیس این که فقط یه بچه دبیرستانی هست
یوکی: حرف دهنتون رو بفهمید عوضیا
؟:چه زبونی داری بچ..
حرفش با حرکت خفن مایکی قطع شد
یوکی و دراز:خیلی خفن بوددد
بعد بقشون پا به فرار گذاشتن
یوکی: ترسو ها مثلا بزرگ تره ما هن-_-
☆پایان☆
۲.۹k
۱۳ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.