cute lover
پارت ۳۲
فیلم یه فیلم عاشقانه ترسناک بود.
جیسونگ: مینهو جرا بلیط برای فیلم ترسناک گرفتی؟
مینهو: خوبه که...نکنه میترسی؟
جیسونگ: نه من بترسم؟
خندیدم. مطمئن بودم که میترسه.
به وسطای فیلم رسیده بودیم و فیلم ترسناک تر میشد. یهو دیدم جیسونگ دستمو محکم گرفته. اوه خودا نگاش کن. نگاهی به صورتش کردم و معلوم بود حسابی ترسیده.
مینهو: خوبی؟ دستت داره میلزره
جیسونگ: اره...اره....خوبم(با ترس)
مینهو: مطمئن؟
جیسونگ: اره
یهو صحنه ترسناک و خونی شد و جیسونگ جیغ ارومی زد و خودشو چسبوند بهم. دستمو کشیدم رو سرش.
مینهو: که نمیترسی(با خنده)
جیسونگ: اشتباه کردم خیلی میترسم ، من امشب چجوری بخوابم؟
مینهو: میلی پیش عشقت میخوابی.
جیسونگ: واقعا؟
مینهو: اره
بعد ۴۰ دقیقه
جیسونگ: اخی به هم رسیدن
مینهو: اوهوم
جیسونگ: چرا مرده مرددد؟ چرااا
بعد دیدم یه قطره اشک از چشمش افتاد پایین.
مینهو: جیسونگ ، خوبی؟ یه فیلمه فقط چرا گریه میکنی؟
جیسونگ: بعد اون همه سختی به هم رسیدن ولی اخرش اون قاتل بی رحم کشتش( هعی خیلی حس گندیه)
مینهو: ببین زنه داره انتقامشو میگیره.
بعد ۲۰ دقیقه
بالاخره فیلم تموم شد و از سینما اومدیم بیرون و به سمت خونه راه افتادیم. تو راه جیسونگ همش داشت درباره فیلم حرف میزد. واقعا اون یه نینیه.
بعد ۳۰ دقیقه رسیدیم خونه.
جیسونگ: مینهو....امشب میشه..
مینهو: اره
جیسونگ: مرسی(گوگولی)
خودمو جیسونگ رفتیم داخل. ساعت ۹ و نیم بود.
مینهو: میخوای برو لباس راحتی برای خودت بیار.
جیسونگ: باشه
جیسونگ رفت. ده دقیقه گذشت ولی برنگشت. حتما داره لباسلشو عوض میکنه. ۲۰ دقیقه گذشت دیگه واقعا نگرانش شدم. از خونه اومدم بیرون و رفتم خونه جیسونگ. خواستم در بزنم که یهو دیدم در خونش بازه.
فیلم یه فیلم عاشقانه ترسناک بود.
جیسونگ: مینهو جرا بلیط برای فیلم ترسناک گرفتی؟
مینهو: خوبه که...نکنه میترسی؟
جیسونگ: نه من بترسم؟
خندیدم. مطمئن بودم که میترسه.
به وسطای فیلم رسیده بودیم و فیلم ترسناک تر میشد. یهو دیدم جیسونگ دستمو محکم گرفته. اوه خودا نگاش کن. نگاهی به صورتش کردم و معلوم بود حسابی ترسیده.
مینهو: خوبی؟ دستت داره میلزره
جیسونگ: اره...اره....خوبم(با ترس)
مینهو: مطمئن؟
جیسونگ: اره
یهو صحنه ترسناک و خونی شد و جیسونگ جیغ ارومی زد و خودشو چسبوند بهم. دستمو کشیدم رو سرش.
مینهو: که نمیترسی(با خنده)
جیسونگ: اشتباه کردم خیلی میترسم ، من امشب چجوری بخوابم؟
مینهو: میلی پیش عشقت میخوابی.
جیسونگ: واقعا؟
مینهو: اره
بعد ۴۰ دقیقه
جیسونگ: اخی به هم رسیدن
مینهو: اوهوم
جیسونگ: چرا مرده مرددد؟ چرااا
بعد دیدم یه قطره اشک از چشمش افتاد پایین.
مینهو: جیسونگ ، خوبی؟ یه فیلمه فقط چرا گریه میکنی؟
جیسونگ: بعد اون همه سختی به هم رسیدن ولی اخرش اون قاتل بی رحم کشتش( هعی خیلی حس گندیه)
مینهو: ببین زنه داره انتقامشو میگیره.
بعد ۲۰ دقیقه
بالاخره فیلم تموم شد و از سینما اومدیم بیرون و به سمت خونه راه افتادیم. تو راه جیسونگ همش داشت درباره فیلم حرف میزد. واقعا اون یه نینیه.
بعد ۳۰ دقیقه رسیدیم خونه.
جیسونگ: مینهو....امشب میشه..
مینهو: اره
جیسونگ: مرسی(گوگولی)
خودمو جیسونگ رفتیم داخل. ساعت ۹ و نیم بود.
مینهو: میخوای برو لباس راحتی برای خودت بیار.
جیسونگ: باشه
جیسونگ رفت. ده دقیقه گذشت ولی برنگشت. حتما داره لباسلشو عوض میکنه. ۲۰ دقیقه گذشت دیگه واقعا نگرانش شدم. از خونه اومدم بیرون و رفتم خونه جیسونگ. خواستم در بزنم که یهو دیدم در خونش بازه.
۷.۰k
۲۱ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.