مدیر جدید P3
_ گفتم به اون شرکت یا هر قبرستون دیگه نمیام!
؟؟؟: الو ... الو خانم هوانگ
تلفنو روش قطع کردم ، اون دختره ی از خود راضی فکر کرده کی هست که بعد از ۹ سال به من گفته بیا شرکت. از صب که بهم زنگ زدن همش دارم به این فکر میکنم چیکار باهام داشته
از دیده یئون هوا :
که ماریا گفته نمیام ، باید حتما بگم بیاریدش . فردا ساعت ۱۰ میره شرکت خواهرش ، قبل از اینکه برسه اونجا بدزدیش
فردا صبح ساعت ۹
از دیده ماریا:
دارم آماده میشم که برم شرکت هانا، از خونه که بیرون اومدم دیدم هوا ابریه نگران شدم چون امروز تولد هاناعه پس چتر برداشتم دیدم جلوعه در خونه ام یه ون مشکیه
ترسیدم، شیشه ون اومد پایین چند نفر داخل بودن همه سیاه پوش ، راننده اون ون بهم گفت سوار شم ولی من توجه ای نکردم که یهو چند نفر از ون پیاده شدن و دیگه هیچی ندیدم
؟؟؟: الو ... الو خانم هوانگ
تلفنو روش قطع کردم ، اون دختره ی از خود راضی فکر کرده کی هست که بعد از ۹ سال به من گفته بیا شرکت. از صب که بهم زنگ زدن همش دارم به این فکر میکنم چیکار باهام داشته
از دیده یئون هوا :
که ماریا گفته نمیام ، باید حتما بگم بیاریدش . فردا ساعت ۱۰ میره شرکت خواهرش ، قبل از اینکه برسه اونجا بدزدیش
فردا صبح ساعت ۹
از دیده ماریا:
دارم آماده میشم که برم شرکت هانا، از خونه که بیرون اومدم دیدم هوا ابریه نگران شدم چون امروز تولد هاناعه پس چتر برداشتم دیدم جلوعه در خونه ام یه ون مشکیه
ترسیدم، شیشه ون اومد پایین چند نفر داخل بودن همه سیاه پوش ، راننده اون ون بهم گفت سوار شم ولی من توجه ای نکردم که یهو چند نفر از ون پیاده شدن و دیگه هیچی ندیدم
۲.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.