روزی که زمین و خاک گسترده شده است

روزی که زمین و خاک گسترده شده است
آدم را این حرم، سراپرده شده است
می‌گفت فرشته‌ در تب کرب و بلا
این خاک از این دیار آورده شده است

یک نهر از این طرف یکی از آن سو
گسترد برای کودک تشنۀ او
صد نهر دگر اگر هم آنجا می‌ساخت
یک قطره نمی‌چکید بازش به سبو

ای کاش به خاک هم شهامت می‌داد
ای کاش به آب و شعلۀ آتش و باد
تا بر صف لشگر پلیدان افتند
آنروز که آتش به تن ما افتاد

شاعر: #سید_هانی_رضوی
دیدگاه ها (۱)

تو را دوست دارم خدا شاهد استدل عاشق من فدای شماشاعر : #حسن_ک...

دنیاست در تلاطم و طوفان کران کرانخشم و خشونت و غم کشتار بی‌ا...

سلام می دهم و دلخوشم که فرمودید:هرآنکه در دل خود یاد ماست زا...

بیا و بیدارمان کن...بیا و هوشیارمان کن...بیا و همه جهانیان ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط