پارت هشت
صبح روز بعد ات از خواب ناززز بیدار شد ولباساشو پوشید رفت پاییناز شانس کجش فقط صندلی کنار سوهو خالی بود رفت نشست کنارش و شروع کرد صبحونه خورد
ات ویو
بیشعوررر هی دستشو میکشهه رو پامممم اشغال هوففف اروم باش الان میری مدرسه از دستش راحت میشیییی
بعد از اینکه صبرم تموم شد از رو میز بلند شدم گفتم سیرم و رفتم کیفمو برداشتمو رفتم مدرسه با اینکه گرسنم بود ولی بخاطر اون عوضس از سر میز بلند شدم داشتم تو خیابون میرفتم که دیدم سوهو با ماشین اومده دنبالم
سوهو:اتتت بیا برسونمت
ات:نمخاااممم
سوهو:بهت میگم بیاااابالااااا(داد)
خلاصه سوار شدمو تو کل راه هرچی باهامحرف زد جوابشو ندادم
ات ویو
بیشعوررر هی دستشو میکشهه رو پامممم اشغال هوففف اروم باش الان میری مدرسه از دستش راحت میشیییی
بعد از اینکه صبرم تموم شد از رو میز بلند شدم گفتم سیرم و رفتم کیفمو برداشتمو رفتم مدرسه با اینکه گرسنم بود ولی بخاطر اون عوضس از سر میز بلند شدم داشتم تو خیابون میرفتم که دیدم سوهو با ماشین اومده دنبالم
سوهو:اتتت بیا برسونمت
ات:نمخاااممم
سوهو:بهت میگم بیاااابالااااا(داد)
خلاصه سوار شدمو تو کل راه هرچی باهامحرف زد جوابشو ندادم
۷.۴k
۲۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.