غیرتی من
غیرتی من
پارت43
کوی:همین طوری...چون اریل اسم قشنگیه
شی یان:چرا؟
کوی:من یه دوست داشتم اسمش اریل بود خیلی باهمدیگه صمیمی بودیم اون خیلی خوشگل بود من قبلا خیلی زشت بودم همه تو مدرسه مسخرم میکردن ولی اون بود که همیشه مراقبم بود سه سال پیش توی یه تصادف رانندگی 1 ماه تو کما بود بعدش مرد من بعدش افسردگی گرفت و اون موقعه شویی کنارم بود ولی خب من نمیتونم اریل رو فراموش کنم
شی یان:حالا اسم دوستتو گذاشتی رو سگت؟
کوی:من عاشق سگم پس حس میکنم اونه
شی یان:هیچ حرفی ندارم
رسیدیم خونه اریل رو بغل کردم که شی یان گرفت
کوی:بدهه به من
شی یان:باید راه هم بره
گذاشت زمین قلاده بهش وصل کرد
کوی:خب دو قدم راه بگیر بغلت
شی یان رفت منم پشت سرش وارد خونه شدیم قلادش رو باز کردیم وسایلی که براش خریدیم رو چیندیم اریل هم خیلی خوشحال بود
خسته شده بووم رفتم طبقه بالا که اریل هم پشت سرم اومد
کوی:اخ من قربونت برم بیا بریم
دنبالم اومد رو تخت دراز کشیدم اومد بغلم نشست سرشو گذاشت رو شکمم یه لبخندی زدم رفتم تو گوشی که شی یان اومد بغلم دراز کشید کون اریل رو پرت کرد یه ور که اریل به یان با حالت عصبانیت نگاه کرد که من سرشو ناز کردم و کشیدمش تو بغلم پشتمم کردم به یان
شی یان:الان از دست من ناراحت شدی؟
کوی:اره
شی یان:بخاطر یه سگ؟
شی یان:اریل اسم داره بگو اریل خانم دهنت عادت کنه
خیلی خوشم میومد یان رو حرص میدادم
همون طور که اریل رو بغل کرده بودم خوابم برد
(غروب)
با تکون خوردن های اریل از خواب بیدار شدم بوسش کردم که شی یان چپ چپ نگام میکرد
کوی:چیه حسودیت شده؟
شی یان:چرا باید حسودیم بشه؟
کوی:من اریل رو بغل کردم
شی یان:نه حسودیم نمیشه
کوی:خوبه
یه خنده ریزی کردم و از روی تخت بلند شدم اریل هم دنبالم اومد رفتم از پله ها پایین وارد اشپزخونه شدم ظرف غذای اریل رو پر کردم گذاشتم براش خورد بعد رفت تو جاش خوابید منم رفتم رو مبل روبروش نشستم که دیدم شی یان اومد
کوی:راستی امروز مگه قرار نبود بری شرکت؟
شی یان:اره ولی رفتیم سگتو خریدیم دیگه
کوی:سگ نه بگو اریل
یان:حالا همون اریل
کوی:وای هم که نرفت شرکت همش میخواد غر بزنه(اروم)
یان:چیزی گفتی؟
کوی:نه...
بخشید نبودم مریض شده بودم بعدش نتم چند روز قطع شد
پارت43
کوی:همین طوری...چون اریل اسم قشنگیه
شی یان:چرا؟
کوی:من یه دوست داشتم اسمش اریل بود خیلی باهمدیگه صمیمی بودیم اون خیلی خوشگل بود من قبلا خیلی زشت بودم همه تو مدرسه مسخرم میکردن ولی اون بود که همیشه مراقبم بود سه سال پیش توی یه تصادف رانندگی 1 ماه تو کما بود بعدش مرد من بعدش افسردگی گرفت و اون موقعه شویی کنارم بود ولی خب من نمیتونم اریل رو فراموش کنم
شی یان:حالا اسم دوستتو گذاشتی رو سگت؟
کوی:من عاشق سگم پس حس میکنم اونه
شی یان:هیچ حرفی ندارم
رسیدیم خونه اریل رو بغل کردم که شی یان گرفت
کوی:بدهه به من
شی یان:باید راه هم بره
گذاشت زمین قلاده بهش وصل کرد
کوی:خب دو قدم راه بگیر بغلت
شی یان رفت منم پشت سرش وارد خونه شدیم قلادش رو باز کردیم وسایلی که براش خریدیم رو چیندیم اریل هم خیلی خوشحال بود
خسته شده بووم رفتم طبقه بالا که اریل هم پشت سرم اومد
کوی:اخ من قربونت برم بیا بریم
دنبالم اومد رو تخت دراز کشیدم اومد بغلم نشست سرشو گذاشت رو شکمم یه لبخندی زدم رفتم تو گوشی که شی یان اومد بغلم دراز کشید کون اریل رو پرت کرد یه ور که اریل به یان با حالت عصبانیت نگاه کرد که من سرشو ناز کردم و کشیدمش تو بغلم پشتمم کردم به یان
شی یان:الان از دست من ناراحت شدی؟
کوی:اره
شی یان:بخاطر یه سگ؟
شی یان:اریل اسم داره بگو اریل خانم دهنت عادت کنه
خیلی خوشم میومد یان رو حرص میدادم
همون طور که اریل رو بغل کرده بودم خوابم برد
(غروب)
با تکون خوردن های اریل از خواب بیدار شدم بوسش کردم که شی یان چپ چپ نگام میکرد
کوی:چیه حسودیت شده؟
شی یان:چرا باید حسودیم بشه؟
کوی:من اریل رو بغل کردم
شی یان:نه حسودیم نمیشه
کوی:خوبه
یه خنده ریزی کردم و از روی تخت بلند شدم اریل هم دنبالم اومد رفتم از پله ها پایین وارد اشپزخونه شدم ظرف غذای اریل رو پر کردم گذاشتم براش خورد بعد رفت تو جاش خوابید منم رفتم رو مبل روبروش نشستم که دیدم شی یان اومد
کوی:راستی امروز مگه قرار نبود بری شرکت؟
شی یان:اره ولی رفتیم سگتو خریدیم دیگه
کوی:سگ نه بگو اریل
یان:حالا همون اریل
کوی:وای هم که نرفت شرکت همش میخواد غر بزنه(اروم)
یان:چیزی گفتی؟
کوی:نه...
بخشید نبودم مریض شده بودم بعدش نتم چند روز قطع شد
۴.۱k
۱۵ آبان ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.