...EP.6 JUST LET ME ADORE YOU
پارت.۶_فقط بگذار تو را بپرستم...
-خب اینم نوشتمش و هفتمین قانون ک از بچگیت میدونیش تعیین لباساته!
+اره خب اون یکی رو هم ک میدونم بنویسش
یون بخاطر اینکه ساعت 4:36 صب بود با مشتای کوشولوش چشاشو خاروند و کوک متوجه موقعیت شد و دفترچه قوانین رو بهش داد و یون رو یهویی انداخت کولش..
+یاااا چیکار میکنی؟
-میبرمت تختم انقد تکون نخور عهه
+یااا بزارم زمین خودم میرم تخت خودممم
-نخیرم امروز با من میخابی!
+اوک...
کوک یون رو انداخت رو تخت و ناخاسته خودشم افتاد رو یون و روش خیمه زد بعد چن دیقه چشم تو چشم شدن کوک گف
-از بس زیادی حرف زدی تو این 18 سال اصلا نتونستم مثل ادم رو صورتت تمرکز کنم..الان ک میبینم جدی خوشگلی..
+ا..الان قرمز شدی؟ عااااااا کیووووووت
کوک زود از رو یون بلند شد و رفت ب سمت حموم..
-بخاب توله فردا روز اول کلارنتریا ست یادت نره زود بخاب!
+چشممممم
بعد اینکه کوک رف حموم یون زود رف از تو کیفش ،وشیشو درآورد و زد شارژ و تقریبا 10 دیقه ای میشد ک تو گوشی ول میچرخید و بعد شنیدن قطع شدن صدای اب ب خودش لرزید و زود گوشی رو گذاشت کنار و پتو رو کشید رو سرش و خودشو زد ب خاب
کوک ویو: داشتم از حموم با یه حوله کوچیک ک دور کمرم بسته بودم میومدم بیرون ک دیدم یون پتو رو کشید تا سرش هم عصبی شدم ک چرا هنوز بیداره و هم کرمای درونم شروع ب جنبش کردن ک یکم اذیتش کنم، رفتم بالاسرش و پتو رو از رو صورتش کشیدم پایین و دستامو بردم سمت گلوش و اروم شروع کردم ب قلقلک دادنش لباشو محکم کرد ک نخنده ولی خندشو نتونست کنترل کنه و شروع کرد ب خندیدن..
اتمام ویو کوک-
-مثلا خابی دیگ اره؟(با خنده)
+یاا تقصیر من نیست تقصیر گوشیه(خنده)
-همین حالاشم 2تا از قانونا رو شکستی..
+امروز تولدمه هااا
-چ عالی خب ک چ؟
+فق بلدی اذیت کنی..آخخخ
-چیشد؟
+بلد نیستی موهاتو خشک کنییی؟ الان اب موهات ریخت رو صورتم(پوکر)
کوک موهای کوتاه بهم ریخته ی یون رو بیشتر بهم ریخت و با خنده گف: مطمئن باش دفعه بعدی ک قانون شکنی کردی میکنمت..اره
+خابم میاد نمیشنوممم
کوک خنده ریزی کرد و اجزای صورتشو کنترل کرد ک بیشتر بخاطر کیوتی یون نخنده...
+نمیخای لباس تنت کنی و موهاتو خشک کنی؟
-نه زیادی برا اینکارا خستم...
کوک اومد کنار یون و حولشو ک پایین تنه لختشو میپوشوند در اورد و انداخت کنار تخت و یون رو تو بغل خودش جا داد چشای یون گرد شدن جون اولین بار بود ک تو بغل کاملا لخت کوک بود و این یجورایی هورنیش میکرد..و لبشو از داخل گاز زد ک بیخیال بشه و سرشو تو سینه های کوک مخفی کرد و تو همین فکرای شوم خابش برد
صبح ساعت 7:00
با زنگ گوشی یون از خاب پرید و زنگو قطع کرد طبق انتظار خاب کوک سنگین تر از این حرفا بود ک با زنگ گوشی بیدار بشه..یون همین ک خاست بیدارش کنه چشمش ب تن سفید کوک افتاد..سرشو چپ و راست کرد و بدون بیدار کردن کوک رفت حموم و بعد یه ربع دراومد و رف موهای کوتاهشو خشک کرد و رف پایین تا لباس فرمشو چک کنه(اسلاید2 لباس فرم یون)
و پوشیدش و رف کوک رو بیدار کنه
+هی کوک خابی؟
-نه، دارم شنا میکنم نمیبینی؟
+برو عمتو مسخره کن پاشووو
-اه چیه اخه؟
کوک چشاشو باز کرد و با دیدن یون گف: جان؟
+یادت رفته؟ امروز روز اوله..
-دکمه هاتو ببند خووو
+خب الان تنم کردم میبندم دااا پاشو صپانههه
-مشکل لفظی داری؟
+ن چطور؟
-درستش صبحانه ست نه صپانه..
+باشه بابا پاشو
یون داشت از در میرف بیرون ک کوک درحال نق زدن بود ک چرا بیدارش کرده و یهو ب کله یون یه بالشت خورد برگشت سمت کوک و با جیغ گف
+مرضت چیههههه الان موهامو درست کرده بودمممم
کوک ادای یون رو درآورد و یون در رو ک باز بود محکم بست و اومد طرف کوک و موهای کوک رو کشید(عزیزان شما فک نکنم این روی کوک و یون رو دیده باشید ک مثل تام و جری میباشند^^)
-یوووووون موهاااااام
+حقتههههه ببین خوشت میاااااد
-ولم نکنی ب بابا میگم سیگار رو ترک نکردی
+اگ بگی منم میگم هنوز میری بارررر و حتی کلاب خودتو زدی
-اون وقت منم میگم کارتای بابا رو کی دزدیدههه
کوک هم موهای یون رو گرف و کشید
+یاااااااا ولم کنننن
-خودت اول ول کنننن
+با شماره سه دوتامون
-اوکی 1،2،3
کوک مال یون رو ول کرد ولی یون ولش نکرد و کوک از کمر یون گرفت و با یه چشم بهم زدن یون رو انداخت زیرش و روش خیمه زد و یون قرمز شد..
+ک..کوک ولی چ..چیزی تنت نیست...
-خب؟
+ولم کن
-یادمه منم چن دیقه پیش داشتم همینو میگفتمااا
در یهویی باز شد و تهیونگ وارد اتاق شد کوک زود پتو رو کشید رو خودش و یون زود از تخت اومد پایین و از در رف بیرون و رف طبقه پایین ..
×هولیی شتتتت داشتید چ گوهی میخوردید؟
کوک اون یکی بالشت روهم پرت کرد تو صورت تهیونگ
-عوضی یکم دیرتر میومدی میمردیییی؟...
-خب اینم نوشتمش و هفتمین قانون ک از بچگیت میدونیش تعیین لباساته!
+اره خب اون یکی رو هم ک میدونم بنویسش
یون بخاطر اینکه ساعت 4:36 صب بود با مشتای کوشولوش چشاشو خاروند و کوک متوجه موقعیت شد و دفترچه قوانین رو بهش داد و یون رو یهویی انداخت کولش..
+یاااا چیکار میکنی؟
-میبرمت تختم انقد تکون نخور عهه
+یااا بزارم زمین خودم میرم تخت خودممم
-نخیرم امروز با من میخابی!
+اوک...
کوک یون رو انداخت رو تخت و ناخاسته خودشم افتاد رو یون و روش خیمه زد بعد چن دیقه چشم تو چشم شدن کوک گف
-از بس زیادی حرف زدی تو این 18 سال اصلا نتونستم مثل ادم رو صورتت تمرکز کنم..الان ک میبینم جدی خوشگلی..
+ا..الان قرمز شدی؟ عااااااا کیووووووت
کوک زود از رو یون بلند شد و رفت ب سمت حموم..
-بخاب توله فردا روز اول کلارنتریا ست یادت نره زود بخاب!
+چشممممم
بعد اینکه کوک رف حموم یون زود رف از تو کیفش ،وشیشو درآورد و زد شارژ و تقریبا 10 دیقه ای میشد ک تو گوشی ول میچرخید و بعد شنیدن قطع شدن صدای اب ب خودش لرزید و زود گوشی رو گذاشت کنار و پتو رو کشید رو سرش و خودشو زد ب خاب
کوک ویو: داشتم از حموم با یه حوله کوچیک ک دور کمرم بسته بودم میومدم بیرون ک دیدم یون پتو رو کشید تا سرش هم عصبی شدم ک چرا هنوز بیداره و هم کرمای درونم شروع ب جنبش کردن ک یکم اذیتش کنم، رفتم بالاسرش و پتو رو از رو صورتش کشیدم پایین و دستامو بردم سمت گلوش و اروم شروع کردم ب قلقلک دادنش لباشو محکم کرد ک نخنده ولی خندشو نتونست کنترل کنه و شروع کرد ب خندیدن..
اتمام ویو کوک-
-مثلا خابی دیگ اره؟(با خنده)
+یاا تقصیر من نیست تقصیر گوشیه(خنده)
-همین حالاشم 2تا از قانونا رو شکستی..
+امروز تولدمه هااا
-چ عالی خب ک چ؟
+فق بلدی اذیت کنی..آخخخ
-چیشد؟
+بلد نیستی موهاتو خشک کنییی؟ الان اب موهات ریخت رو صورتم(پوکر)
کوک موهای کوتاه بهم ریخته ی یون رو بیشتر بهم ریخت و با خنده گف: مطمئن باش دفعه بعدی ک قانون شکنی کردی میکنمت..اره
+خابم میاد نمیشنوممم
کوک خنده ریزی کرد و اجزای صورتشو کنترل کرد ک بیشتر بخاطر کیوتی یون نخنده...
+نمیخای لباس تنت کنی و موهاتو خشک کنی؟
-نه زیادی برا اینکارا خستم...
کوک اومد کنار یون و حولشو ک پایین تنه لختشو میپوشوند در اورد و انداخت کنار تخت و یون رو تو بغل خودش جا داد چشای یون گرد شدن جون اولین بار بود ک تو بغل کاملا لخت کوک بود و این یجورایی هورنیش میکرد..و لبشو از داخل گاز زد ک بیخیال بشه و سرشو تو سینه های کوک مخفی کرد و تو همین فکرای شوم خابش برد
صبح ساعت 7:00
با زنگ گوشی یون از خاب پرید و زنگو قطع کرد طبق انتظار خاب کوک سنگین تر از این حرفا بود ک با زنگ گوشی بیدار بشه..یون همین ک خاست بیدارش کنه چشمش ب تن سفید کوک افتاد..سرشو چپ و راست کرد و بدون بیدار کردن کوک رفت حموم و بعد یه ربع دراومد و رف موهای کوتاهشو خشک کرد و رف پایین تا لباس فرمشو چک کنه(اسلاید2 لباس فرم یون)
و پوشیدش و رف کوک رو بیدار کنه
+هی کوک خابی؟
-نه، دارم شنا میکنم نمیبینی؟
+برو عمتو مسخره کن پاشووو
-اه چیه اخه؟
کوک چشاشو باز کرد و با دیدن یون گف: جان؟
+یادت رفته؟ امروز روز اوله..
-دکمه هاتو ببند خووو
+خب الان تنم کردم میبندم دااا پاشو صپانههه
-مشکل لفظی داری؟
+ن چطور؟
-درستش صبحانه ست نه صپانه..
+باشه بابا پاشو
یون داشت از در میرف بیرون ک کوک درحال نق زدن بود ک چرا بیدارش کرده و یهو ب کله یون یه بالشت خورد برگشت سمت کوک و با جیغ گف
+مرضت چیههههه الان موهامو درست کرده بودمممم
کوک ادای یون رو درآورد و یون در رو ک باز بود محکم بست و اومد طرف کوک و موهای کوک رو کشید(عزیزان شما فک نکنم این روی کوک و یون رو دیده باشید ک مثل تام و جری میباشند^^)
-یوووووون موهاااااام
+حقتههههه ببین خوشت میاااااد
-ولم نکنی ب بابا میگم سیگار رو ترک نکردی
+اگ بگی منم میگم هنوز میری بارررر و حتی کلاب خودتو زدی
-اون وقت منم میگم کارتای بابا رو کی دزدیدههه
کوک هم موهای یون رو گرف و کشید
+یاااااااا ولم کنننن
-خودت اول ول کنننن
+با شماره سه دوتامون
-اوکی 1،2،3
کوک مال یون رو ول کرد ولی یون ولش نکرد و کوک از کمر یون گرفت و با یه چشم بهم زدن یون رو انداخت زیرش و روش خیمه زد و یون قرمز شد..
+ک..کوک ولی چ..چیزی تنت نیست...
-خب؟
+ولم کن
-یادمه منم چن دیقه پیش داشتم همینو میگفتمااا
در یهویی باز شد و تهیونگ وارد اتاق شد کوک زود پتو رو کشید رو خودش و یون زود از تخت اومد پایین و از در رف بیرون و رف طبقه پایین ..
×هولیی شتتتت داشتید چ گوهی میخوردید؟
کوک اون یکی بالشت روهم پرت کرد تو صورت تهیونگ
-عوضی یکم دیرتر میومدی میمردیییی؟...
۳۱.۷k
۳۰ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.