پارت چهل هفت رمان love is still beautiful
پارت چهل هفت رمان love is still beautiful
امیلی:من برم اماده بشم بیام کاترین:منتظرم:neutral_face:..امیلی پاشد رفت عوض کنه منم به در دیوار نگاه میکردم تا بیاد یهو یکی نشست کنار دیدم هلنه! هلن:سلام:neutral_face:✋ کاترین:علیک:neutral_face: هلن:خوبی؟ کاترین:اره خوبم تو چی؟ هلن:منم خوبم تو هم مجبور شدی بیای جشنواره؟
کاترین:عه مگه تو هم میای؟ هلن:متاسفانه این ویکی بیشعور مجبورم کرده بیام باهاش کاترین:منم با امیلی میام! هلن:شانس نداریم که نمیفهمم ویکی خانوم شما که ننه بابا داری پس چرا منو با خودت میبری جشن بزنم لهت کنم هااان نه بزنممم؟ امیلی:عای عم کامینگگگ هلن:کامینگ و زهرخر ایش با این صدای نکره ت داد نزن امیلی:😐 هلن:هااان چیه چته چرا اینجوری نگاهم میکنی؟ امیلی:هلن چته پ عشقم😐 هلن: اعصاب ندارم این جینم قراره بیاد؟ امیلی:معلومه که قراره بیاد مهندس ب نظرت اکسو بیاد
بی تی اس نمیاد😑 هلن:من چمیدونم اخههه😐
امیلی:خستمممم:loudly_crying_face: کاترین:چرا؟ هلن:خوب چون کلی رقصید😐 امیلی:من نمیاممممم😭 هلن:منم نمیااااامممم😭 کاترین:منم حتیییی😭 لیان:چتونه پاشید بریم😐 ویکی:این چس ناله ها رو ول کن خودمون بریم😒 امیلی:ویکی خانوووم من که میدونم برای چی داری میری بخاطر جی...
ویکی پرید روی امیلی دهنشو گرفت امیلی: تننجدظکشپش هلن:چی میگه این؟😐 امیلی:نیدنسکضپسگ:neutral_face: کاترین:بابا خواهرمو خفه کردی دستتو بردار ببینم چی میگه؟
ویکی دستشو برداشت امیلی نفس عمیقی کشید امیلی:تو مگه ازار داری میخواستی خفم کنی؟ ویکی:اگه چرت و پرت نمیگفتی من اینکارو نمیکردم😑 هلن:حالا بخاطر چی میخوای بری؟
امیلی: بخاطر جیمی... دوباره ویکی دستشو گذاشت رو دهن امیلی هلن:اهاااان فهمیدم ...ویکی دستشو برداشت با حرص به امیلی نگاه کرد ویکی:اخرش زهر خودتو ریختی امیلییییی😤 امیلی:خب دلیل رفتنتو گفتم😐 لیان:من نفهمیدم چرا؟ کاترین:منم همینطور
امیلی و هلن خیلی موذیانه بهم نگاه کردن بعد ریز ریز خندیدن لیان:یاااا شما دوتا خیلی مشکوکید😐 هلن:بیشتر از مشکوک مشکوکیم😂 امیلی:منو هلن با موتور میریم شما با ون بیاید خودافظ😂 کاترین:یاااا منم موتووور هلن:نههه سردههه یخ میزنی تو دختریییی😐 😂 😂 اینو گفتن و دوتاشون زدن ب چاک ویکی با اخم بهمون زل زد ویکی:پاشید بریم😑 سوار ون شدیم جیهیون نشسته بود تو ماشین با اخم وحشتناکی به لیانا خیره شده بود 😐
(هلن)سمت موتور امیلی رفتیم کمرشو عین کوالا چسبیدم پوزخندی دختر کشی زد امیلی:بیبی گرل خفه شدم یکم شل تر بگیر ... پوکر نگاهش کردم عوضی از عمد دستمو محکم تر فشار دادم پوزخندش پر رنگ تر شد یهو زد زیر خنده امیلی:واااای خداااا من اگه پسر بودم الان وضعم چی بود😂 هلن:هیچی مخ همه رو میزدی 😂 امیلی:اره بیبی گرررلم...کلاهشو محکم کرد رو سرش روانی داشت با یه دست میروند چراغ قرمز شد ایستادیم سمت راستمون یه ماشین مدل بالا واستاد توش پر پسر بود منم لباسم خیلی دخترونه بود لباس امیلی هم دست کمی از من نداشت پسرا هم که کاملا هیز داشتن نگاه میکردن شیشه کلاهمو دادم بالا پسره یه نگاه هیییز کرد بهم پسره:جووون خوشگله شمارتو بهم میدی؟ امیلی جای من جواب داد امیلی:داداچ به چک و پوزت نمیاد تو اول شلوارتو درست پات کن بعد شماره رد و بدل کن ....کاملا پسره رو عن کرد منم خودمو چسبوندم به امیلی انگار دوست پسرمه در گوشش گفتم هلن:بیا باهاشون کورس بزاریم امیلی:اوکیه! بعد رو به پسره برگشت امیلی:داداچ اگه تو کورس اول شدی شمارمونو بهت میدم😐 ..پسره با پوزخند نگاهمون کرد و قبول کرد والااا مگ میتونه قبول نکنه از حق نگذریم خوشکل بود خدایی😐 بعد سبز شدن چراغ امیلی عین وحشیا روند منم کمرشونصف کردم انقدر محکم گرفتم مثل دیوونه ها از بین ماشینا لایی میکشید دیگه داشتم اشهد خودمو میخوندم که دیدم یهو ترمز کرد یه نگاه به دور و ورم کردم که دیدم ترافیکه امیلی هم داره فحش میده امیلی:بی پدراااا بووق....پدسگ بووووق....الهی شهردارتون ب خاااک برههه....ک.../کشاا هلن:بسه بسه بابا بدبخت شهردارو چیکار داری امیلی:تقصیر اون ک/نیه که ما الان گیر افتادیم هلن:خوبه که دیر میرسیم جشنواره...امیلی یه نگاه عاقل اندر مزخرف بهم انداخت امیلی:ویکی کلمونو میکنه😐 یکم به حرف دقت ک
امیلی:من برم اماده بشم بیام کاترین:منتظرم:neutral_face:..امیلی پاشد رفت عوض کنه منم به در دیوار نگاه میکردم تا بیاد یهو یکی نشست کنار دیدم هلنه! هلن:سلام:neutral_face:✋ کاترین:علیک:neutral_face: هلن:خوبی؟ کاترین:اره خوبم تو چی؟ هلن:منم خوبم تو هم مجبور شدی بیای جشنواره؟
کاترین:عه مگه تو هم میای؟ هلن:متاسفانه این ویکی بیشعور مجبورم کرده بیام باهاش کاترین:منم با امیلی میام! هلن:شانس نداریم که نمیفهمم ویکی خانوم شما که ننه بابا داری پس چرا منو با خودت میبری جشن بزنم لهت کنم هااان نه بزنممم؟ امیلی:عای عم کامینگگگ هلن:کامینگ و زهرخر ایش با این صدای نکره ت داد نزن امیلی:😐 هلن:هااان چیه چته چرا اینجوری نگاهم میکنی؟ امیلی:هلن چته پ عشقم😐 هلن: اعصاب ندارم این جینم قراره بیاد؟ امیلی:معلومه که قراره بیاد مهندس ب نظرت اکسو بیاد
بی تی اس نمیاد😑 هلن:من چمیدونم اخههه😐
امیلی:خستمممم:loudly_crying_face: کاترین:چرا؟ هلن:خوب چون کلی رقصید😐 امیلی:من نمیاممممم😭 هلن:منم نمیااااامممم😭 کاترین:منم حتیییی😭 لیان:چتونه پاشید بریم😐 ویکی:این چس ناله ها رو ول کن خودمون بریم😒 امیلی:ویکی خانوووم من که میدونم برای چی داری میری بخاطر جی...
ویکی پرید روی امیلی دهنشو گرفت امیلی: تننجدظکشپش هلن:چی میگه این؟😐 امیلی:نیدنسکضپسگ:neutral_face: کاترین:بابا خواهرمو خفه کردی دستتو بردار ببینم چی میگه؟
ویکی دستشو برداشت امیلی نفس عمیقی کشید امیلی:تو مگه ازار داری میخواستی خفم کنی؟ ویکی:اگه چرت و پرت نمیگفتی من اینکارو نمیکردم😑 هلن:حالا بخاطر چی میخوای بری؟
امیلی: بخاطر جیمی... دوباره ویکی دستشو گذاشت رو دهن امیلی هلن:اهاااان فهمیدم ...ویکی دستشو برداشت با حرص به امیلی نگاه کرد ویکی:اخرش زهر خودتو ریختی امیلییییی😤 امیلی:خب دلیل رفتنتو گفتم😐 لیان:من نفهمیدم چرا؟ کاترین:منم همینطور
امیلی و هلن خیلی موذیانه بهم نگاه کردن بعد ریز ریز خندیدن لیان:یاااا شما دوتا خیلی مشکوکید😐 هلن:بیشتر از مشکوک مشکوکیم😂 امیلی:منو هلن با موتور میریم شما با ون بیاید خودافظ😂 کاترین:یاااا منم موتووور هلن:نههه سردههه یخ میزنی تو دختریییی😐 😂 😂 اینو گفتن و دوتاشون زدن ب چاک ویکی با اخم بهمون زل زد ویکی:پاشید بریم😑 سوار ون شدیم جیهیون نشسته بود تو ماشین با اخم وحشتناکی به لیانا خیره شده بود 😐
(هلن)سمت موتور امیلی رفتیم کمرشو عین کوالا چسبیدم پوزخندی دختر کشی زد امیلی:بیبی گرل خفه شدم یکم شل تر بگیر ... پوکر نگاهش کردم عوضی از عمد دستمو محکم تر فشار دادم پوزخندش پر رنگ تر شد یهو زد زیر خنده امیلی:واااای خداااا من اگه پسر بودم الان وضعم چی بود😂 هلن:هیچی مخ همه رو میزدی 😂 امیلی:اره بیبی گرررلم...کلاهشو محکم کرد رو سرش روانی داشت با یه دست میروند چراغ قرمز شد ایستادیم سمت راستمون یه ماشین مدل بالا واستاد توش پر پسر بود منم لباسم خیلی دخترونه بود لباس امیلی هم دست کمی از من نداشت پسرا هم که کاملا هیز داشتن نگاه میکردن شیشه کلاهمو دادم بالا پسره یه نگاه هیییز کرد بهم پسره:جووون خوشگله شمارتو بهم میدی؟ امیلی جای من جواب داد امیلی:داداچ به چک و پوزت نمیاد تو اول شلوارتو درست پات کن بعد شماره رد و بدل کن ....کاملا پسره رو عن کرد منم خودمو چسبوندم به امیلی انگار دوست پسرمه در گوشش گفتم هلن:بیا باهاشون کورس بزاریم امیلی:اوکیه! بعد رو به پسره برگشت امیلی:داداچ اگه تو کورس اول شدی شمارمونو بهت میدم😐 ..پسره با پوزخند نگاهمون کرد و قبول کرد والااا مگ میتونه قبول نکنه از حق نگذریم خوشکل بود خدایی😐 بعد سبز شدن چراغ امیلی عین وحشیا روند منم کمرشونصف کردم انقدر محکم گرفتم مثل دیوونه ها از بین ماشینا لایی میکشید دیگه داشتم اشهد خودمو میخوندم که دیدم یهو ترمز کرد یه نگاه به دور و ورم کردم که دیدم ترافیکه امیلی هم داره فحش میده امیلی:بی پدراااا بووق....پدسگ بووووق....الهی شهردارتون ب خاااک برههه....ک.../کشاا هلن:بسه بسه بابا بدبخت شهردارو چیکار داری امیلی:تقصیر اون ک/نیه که ما الان گیر افتادیم هلن:خوبه که دیر میرسیم جشنواره...امیلی یه نگاه عاقل اندر مزخرف بهم انداخت امیلی:ویکی کلمونو میکنه😐 یکم به حرف دقت ک
۳۰.۳k
۲۵ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۴۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.