عاشق شدن part⁴⁴
ویو تهیونگ
رفتیم خونه ولی کاری نداشتیم ک انجام بدیم منم گفتم
تهیونگ:بیا ی بازی
ا.ت:چی؟؟
تهیونگ:جرعت، حقیقت
ا.ت:فکر خوبیه ، عاشق این بازیم *خنده شیطانی
تهیونگ:پس بیا بازی کنیم
بطری و چرخوندم و افتاد رو خودم
تهیونگ:خب بپرس
ا.ت:جرعت یا حقیقت؟؟؟
تهیونگ:حقیقت
ا.ت:اممم،،،تاحالا عاشق شدی؟؟؟
تهیونگ:اره
ا.ت:آها،،،خب بچرخون
چرخوندم و افتاد رو من بازم
ا.ت:...*خنده
ا.ت:جرعت یا حقیقت ؟
تهیونگ:حقیقت
ا.ت:بد ترین نمرت برای چ درسی بوده؟؟
تهیونگ:ریاضی*🤗
بعد چرخوندم و افتاد روی ا.ت بالاخره
تهیونگ:جرعت یا حقیقت
ا.ت:جرعت
تهیونگ:برو تو تراس داد بزن بگو قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم 😅🤣
ا.ت:چ چی *تعجب
تهیونگ:بدو*خنده
بعد رفت رو تراس و داد زد و گف قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم 😅🤣
بعد با خنده اومد تو
ا.ت:ت جرعت داری بگو جرعت *تحدید آمیز
تهیونگ:اوه اوه اوه *خنده
بهد چرخوندم و لعنتی افتاد رو من
ا.ت:جرعت یا حقیقت
تهیونگ:حقیقت
ا.ت:الان عاشق کسی هستی؟
تهیونگ:ارع
ویو ا.ت
چن روزی بود ک حس میکردم ی حس عجیبی ب تهیونگ دارم داشتیم بازی میکردیم ک گف الان عاشق یکیه ناراحت شدم چون واسه اولین بار حس میکردم عاشق یکی شدم
ا.ت:باااش
بعد بطری رو چرخوند و افتاد رو من از اونجایی نمیتونستم سوالای حقیقت و جواب بدم گفتم
ا.ت:جرعت
تهیونگ:زنگ بزن ب جونگ کوک و بگ. امروز عاشق شدم
ا.ت:چیییییی؟؟؟،،،، من ک عاشق نشدم
تهیونگ:ب من چ ،،، نمیگفتی جرعت .
لایک میکنی
.
.
چون بچه خوبی هستی 😊😇
رفتیم خونه ولی کاری نداشتیم ک انجام بدیم منم گفتم
تهیونگ:بیا ی بازی
ا.ت:چی؟؟
تهیونگ:جرعت، حقیقت
ا.ت:فکر خوبیه ، عاشق این بازیم *خنده شیطانی
تهیونگ:پس بیا بازی کنیم
بطری و چرخوندم و افتاد رو خودم
تهیونگ:خب بپرس
ا.ت:جرعت یا حقیقت؟؟؟
تهیونگ:حقیقت
ا.ت:اممم،،،تاحالا عاشق شدی؟؟؟
تهیونگ:اره
ا.ت:آها،،،خب بچرخون
چرخوندم و افتاد رو من بازم
ا.ت:...*خنده
ا.ت:جرعت یا حقیقت ؟
تهیونگ:حقیقت
ا.ت:بد ترین نمرت برای چ درسی بوده؟؟
تهیونگ:ریاضی*🤗
بعد چرخوندم و افتاد روی ا.ت بالاخره
تهیونگ:جرعت یا حقیقت
ا.ت:جرعت
تهیونگ:برو تو تراس داد بزن بگو قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم 😅🤣
ا.ت:چ چی *تعجب
تهیونگ:بدو*خنده
بعد رفت رو تراس و داد زد و گف قر تو کمرم فراوونه نمیدونم کجا بریزم 😅🤣
بعد با خنده اومد تو
ا.ت:ت جرعت داری بگو جرعت *تحدید آمیز
تهیونگ:اوه اوه اوه *خنده
بهد چرخوندم و لعنتی افتاد رو من
ا.ت:جرعت یا حقیقت
تهیونگ:حقیقت
ا.ت:الان عاشق کسی هستی؟
تهیونگ:ارع
ویو ا.ت
چن روزی بود ک حس میکردم ی حس عجیبی ب تهیونگ دارم داشتیم بازی میکردیم ک گف الان عاشق یکیه ناراحت شدم چون واسه اولین بار حس میکردم عاشق یکی شدم
ا.ت:باااش
بعد بطری رو چرخوند و افتاد رو من از اونجایی نمیتونستم سوالای حقیقت و جواب بدم گفتم
ا.ت:جرعت
تهیونگ:زنگ بزن ب جونگ کوک و بگ. امروز عاشق شدم
ا.ت:چیییییی؟؟؟،،،، من ک عاشق نشدم
تهیونگ:ب من چ ،،، نمیگفتی جرعت .
لایک میکنی
.
.
چون بچه خوبی هستی 😊😇
۵.۸k
۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.