پلیس خلافکار من
پلیس خلافکار من
*<My criminal police>*
پارت ۸
ا.ت:لونا رو من حساب نکن
لونا:ا.ت من نمیتونم ۱۵ سال اینجا دووم بیارم تو فروردین از اینجا میری من باید ۱۵ سال دیگه اینجا بمونم
ا.ت: من ... ب باشه ولی زود تمومش کن
لونا:ایوللل
(شب ساعت ۱۲)
ا.ت:(آروم)لونا مطمئنی لو نمیریم؟
لونا:آره اگه خفه شی
ا.ت:
براش قلاب گرفتم تا بره بالا
باشو گذاشت رو دستم و رفت بالا پاشو رو یکی از عاجرا گذاشت و خودشو کشید بالا
داشتم نگاش میکردم که صدای پلیس میخکوبم کرد
لونا:اوپسی گرفتنت ... زندان خوشبگذرا ا.ت
ا.ت:لوناااا
پلیس:ا.ت تو فراریش دادی؟
ا.ت: من نه یعنی آره یعنی ...
پلیس:میدونی جونگ کوک بفهمه چی میشه
ا.ت:شما که چیزی بهش نمیگین؟
پلیس:متاسفم باید بگم تو برو بخواب فردا جونگ کوک میاد پیشت
ا.ت:ب باشه
(فردا صبح)
جونگ کوک: ا.تتتتتت
ا.ت:یا هفت بنگتن
جونگ کوک:چه گوهی خوردی؟
ا.ت:جونگ کوک من واقا ...
جونگ کوک:با اینکارت چند سال دیگه هم اینجا میمونی
ا.ت:جونگ کوک من ...
جونگ کوک:ببخشید ولی از اینجا منتقل میشی یه جا دیگه
ا.ت:چ چی؟ولی من فقط ...
جونگ کوک:
وسط حرفش رفتم
واقا دلم براش میسوخت لونا هم آدم حقه بازیه با بقیه هم همینکار رو کرد ولی ا.ت زود خامش شد
واقا نمیدونم چیکار براش بکنم
(۱ ماه بعد ... شب )
جونگ کوک:
فردا ا.ت رو منتقل میکنن به یه جا دیگه
هرشب که میرفتم پیشش فقط گریه کردنشو میدیدم به چیزای مختلفی برای نجاتش فکر کردم و به نتیجه رسیدم
ا.ت:داشتم گریه میکردم و پتو رو گاز میزدم تا اینکه در باز شد و یه مرد با ماسک اومد تو
فرد:ا.ت وقت رفتنه
ا.ت:(با بغض) ب باشه
ا.ت:رفتیم دم در زندان و یکم وایسادم وقتی پامو گذاشتم بیرون در بسته شد ولی مرده بیرون نبود
جونگ کوک:
از دریچه کوچیک رو در ا.ت رو صدا زدم و مارکو از رو صورتم برداشتم
ا.ت:ج جونگ کوک؟
لایک؟:(
*<My criminal police>*
پارت ۸
ا.ت:لونا رو من حساب نکن
لونا:ا.ت من نمیتونم ۱۵ سال اینجا دووم بیارم تو فروردین از اینجا میری من باید ۱۵ سال دیگه اینجا بمونم
ا.ت: من ... ب باشه ولی زود تمومش کن
لونا:ایوللل
(شب ساعت ۱۲)
ا.ت:(آروم)لونا مطمئنی لو نمیریم؟
لونا:آره اگه خفه شی
ا.ت:
براش قلاب گرفتم تا بره بالا
باشو گذاشت رو دستم و رفت بالا پاشو رو یکی از عاجرا گذاشت و خودشو کشید بالا
داشتم نگاش میکردم که صدای پلیس میخکوبم کرد
لونا:اوپسی گرفتنت ... زندان خوشبگذرا ا.ت
ا.ت:لوناااا
پلیس:ا.ت تو فراریش دادی؟
ا.ت: من نه یعنی آره یعنی ...
پلیس:میدونی جونگ کوک بفهمه چی میشه
ا.ت:شما که چیزی بهش نمیگین؟
پلیس:متاسفم باید بگم تو برو بخواب فردا جونگ کوک میاد پیشت
ا.ت:ب باشه
(فردا صبح)
جونگ کوک: ا.تتتتتت
ا.ت:یا هفت بنگتن
جونگ کوک:چه گوهی خوردی؟
ا.ت:جونگ کوک من واقا ...
جونگ کوک:با اینکارت چند سال دیگه هم اینجا میمونی
ا.ت:جونگ کوک من ...
جونگ کوک:ببخشید ولی از اینجا منتقل میشی یه جا دیگه
ا.ت:چ چی؟ولی من فقط ...
جونگ کوک:
وسط حرفش رفتم
واقا دلم براش میسوخت لونا هم آدم حقه بازیه با بقیه هم همینکار رو کرد ولی ا.ت زود خامش شد
واقا نمیدونم چیکار براش بکنم
(۱ ماه بعد ... شب )
جونگ کوک:
فردا ا.ت رو منتقل میکنن به یه جا دیگه
هرشب که میرفتم پیشش فقط گریه کردنشو میدیدم به چیزای مختلفی برای نجاتش فکر کردم و به نتیجه رسیدم
ا.ت:داشتم گریه میکردم و پتو رو گاز میزدم تا اینکه در باز شد و یه مرد با ماسک اومد تو
فرد:ا.ت وقت رفتنه
ا.ت:(با بغض) ب باشه
ا.ت:رفتیم دم در زندان و یکم وایسادم وقتی پامو گذاشتم بیرون در بسته شد ولی مرده بیرون نبود
جونگ کوک:
از دریچه کوچیک رو در ا.ت رو صدا زدم و مارکو از رو صورتم برداشتم
ا.ت:ج جونگ کوک؟
لایک؟:(
۳.۲k
۱۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.