عشق سه نفره
عشق سه نفره
part1
در دانشگاه کوبیده شد و با صدای ″بوممم″ مانندی باز شد... همه سرشونو برگردوندن سمت در ولی اصلا تعجب نکردن چون میدونستن کی باعث این صدا بود:لی ا.ت!!
دختر 18 ساله ای که هوش از سر همه برده بود!!!...
و البته ناگفته نماند که روان وعقل رو هم از مربی ها و بزرگتر ها...
درسته این خانوم خیلی شیطون بود و همینطور پررو. ولی خب دل صاف و ساده ای داشت از این بقول معروف سلیطه های هرزه نبود!...
فقط دنبال تفریح های بقول خودش که میگفت خییلی معمولی و ساده:)مثل سوراخ کردن کون معلما با گذاشتن چندین پونس«درست نوشتم؟:/»یا یه میخ دراز و کلفت رو صندلی معلم ها...
خب فکر میکنم با این دختر شر و شیطون آشنا شدید:]بریم سراغ بقیه داستان...
وارد مدرسه«همون دانشگاه مینویسم مدرسه:/»که شد با چشم دنبال کسی گشت، بعد پیدا کردن شخص مورد نظرش... آدامسشو باد کرد و بعد که ترکید بلافاصله خواست با یه پرتاب عالی پرت کنه توی سطل آشغال که متاسفانه نشد! خب...
آدامسه دیگه، میچسبه.
ا.ت:عه... بی ناموس گمشو ولم کن🗿💔
و دوباره سعی کرد پرت کنه توی سطل آشغال که با اومدن رفیقش و میشه گفت بهترین دوستش″جئون جانگ کوک″حواسشو داد به اون.
کوک با یه خنده مثلثی بانی طور نزدیک شد.
ا.ت هم خنده ای کرد و تقریبا فریاد زد:
ا.ت:اللهم صل علی جئون جانگ کوک و آل جئون جانگ کوک:>چه عجب حاج آقا... تاعات و عبادات قبول 🗿💕🥦
این جلمه رو درحال گفت که داشت سعی میکرد اون آدامس فاکی رو از دستش جدا کنه چ به سطل آشغال بندازه و موفق هم شد.
حاج آقا:عففف حاج خانوم دل تنگتون بودیم، چ عجب تشریف آوردید، زنگ چند دقیقه دیگه میخوره کجا بودین؟
حاج خانوم:داشتم خودمو آماده میکردم چونن...
دختر لبخند خبیثی زد و چشماشو بست... سرش رو کمی برد پایین و یهو مثل جن سرشو آورد بالا رو به آسمون و دست هاشم همینطور.
ا.ت:من میخاممممم کههههه...
کوک:چتههه کصپلشتتت، ترسیدم عوضی..!!
این ا.ت که از رو نرفت هیچ.. باز با همون لحن و همون حالتو استایل قبلیش گفت
ا.ت:میخام 30 تا پونس بزارم رو صندلی معلمممم...
یهو صدایی توجه اون دو نفر رو به خودش جلب کرد... یه صدای خیلی دختر کش و بم... مطمعنما حدس زدید کیه...
دختر کش ترین استاد دانشگاه..
معرفی میکنم:نه نمیکنم خودش الا حرف میزنه:/🗿🥦💔
تهیونگ: عااا دقیقا با کدوم بدبختی میخای اینکارو کنی خانوم لی؟؟؟ .........
پایان پارت 1
خب اگه خوشتون اومده و دوست داشتین لایک کنین و بگین که حتما ادامه شو بزارم هنوز ننوشتم. خب اگه بخواین میزارم...
لایک ها رو 10 تا کنین و تو کامنت ها بگین:)
#وانشات
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
part1
در دانشگاه کوبیده شد و با صدای ″بوممم″ مانندی باز شد... همه سرشونو برگردوندن سمت در ولی اصلا تعجب نکردن چون میدونستن کی باعث این صدا بود:لی ا.ت!!
دختر 18 ساله ای که هوش از سر همه برده بود!!!...
و البته ناگفته نماند که روان وعقل رو هم از مربی ها و بزرگتر ها...
درسته این خانوم خیلی شیطون بود و همینطور پررو. ولی خب دل صاف و ساده ای داشت از این بقول معروف سلیطه های هرزه نبود!...
فقط دنبال تفریح های بقول خودش که میگفت خییلی معمولی و ساده:)مثل سوراخ کردن کون معلما با گذاشتن چندین پونس«درست نوشتم؟:/»یا یه میخ دراز و کلفت رو صندلی معلم ها...
خب فکر میکنم با این دختر شر و شیطون آشنا شدید:]بریم سراغ بقیه داستان...
وارد مدرسه«همون دانشگاه مینویسم مدرسه:/»که شد با چشم دنبال کسی گشت، بعد پیدا کردن شخص مورد نظرش... آدامسشو باد کرد و بعد که ترکید بلافاصله خواست با یه پرتاب عالی پرت کنه توی سطل آشغال که متاسفانه نشد! خب...
آدامسه دیگه، میچسبه.
ا.ت:عه... بی ناموس گمشو ولم کن🗿💔
و دوباره سعی کرد پرت کنه توی سطل آشغال که با اومدن رفیقش و میشه گفت بهترین دوستش″جئون جانگ کوک″حواسشو داد به اون.
کوک با یه خنده مثلثی بانی طور نزدیک شد.
ا.ت هم خنده ای کرد و تقریبا فریاد زد:
ا.ت:اللهم صل علی جئون جانگ کوک و آل جئون جانگ کوک:>چه عجب حاج آقا... تاعات و عبادات قبول 🗿💕🥦
این جلمه رو درحال گفت که داشت سعی میکرد اون آدامس فاکی رو از دستش جدا کنه چ به سطل آشغال بندازه و موفق هم شد.
حاج آقا:عففف حاج خانوم دل تنگتون بودیم، چ عجب تشریف آوردید، زنگ چند دقیقه دیگه میخوره کجا بودین؟
حاج خانوم:داشتم خودمو آماده میکردم چونن...
دختر لبخند خبیثی زد و چشماشو بست... سرش رو کمی برد پایین و یهو مثل جن سرشو آورد بالا رو به آسمون و دست هاشم همینطور.
ا.ت:من میخاممممم کههههه...
کوک:چتههه کصپلشتتت، ترسیدم عوضی..!!
این ا.ت که از رو نرفت هیچ.. باز با همون لحن و همون حالتو استایل قبلیش گفت
ا.ت:میخام 30 تا پونس بزارم رو صندلی معلمممم...
یهو صدایی توجه اون دو نفر رو به خودش جلب کرد... یه صدای خیلی دختر کش و بم... مطمعنما حدس زدید کیه...
دختر کش ترین استاد دانشگاه..
معرفی میکنم:نه نمیکنم خودش الا حرف میزنه:/🗿🥦💔
تهیونگ: عااا دقیقا با کدوم بدبختی میخای اینکارو کنی خانوم لی؟؟؟ .........
پایان پارت 1
خب اگه خوشتون اومده و دوست داشتین لایک کنین و بگین که حتما ادامه شو بزارم هنوز ننوشتم. خب اگه بخواین میزارم...
لایک ها رو 10 تا کنین و تو کامنت ها بگین:)
#وانشات
#فیک_تهیونگ
#فیک_جونگ_کوک
۱۵.۵k
۰۴ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.