عشق تاریک پارت اول
وای بالاخره نجات پیدا کردم
مرده:این رو امضا کنید ...با خوشحالی امضاش کردم و کیفم رو برداشتم اومدم بیرون ....اولین کاری که کردم به دوستم سولی زنگ زدم....لونا:الو سلام عزیزم خوبی ....سولی:مرسی تو خوبی کجایی اومدی بیرون از اونجا بالاخره.....لونا:آره خب من الان باید چیکار کنم نه کار دارم نه جایی که بمونم ...سولی:خب مت آدرس یه جارو میدم برو اونجا خب....لونا :باشه ...سولی:خب من الان کارش رو با شرایط و آدرس برات می فرستم تو فعلا یه تاکسی بگیر تا برات بفرستم ....لونا:باشه مرسی خدافظ......یه تاکسی گرفتم و سوار شدم من الان ۱۸ سالم هست اسمم لوناهست من وقتی بچه بودم نمی دونم کی منو گذاشت پرورشگاه اونجا هیچ کی رو بجز سولی که بهترین دوستم بود نداشتم خب اون یه سالی زودتر ازمن از پروشگاه اومد بیرون منم تازه اومدم بیرون
لونا:آجوشی لطفا برید به این مسیر ....ادرس رو بهش نشون دادم ...شرایط کار"خدمتکاره یه عمارت بشی"این برام خوبه رفتم ...آجوشی:خب رسیدیم دخترم...به دورو برم نگاه کردم ...یه عمارت بود وسط جنگل ....پول آجوشی رو دادم و رفتم زنگ خونه رو زدم یه خانمی در رو باز کرو....لونا:سلام ....خانمه:سلام کاری داشتید ....لونا:اومدم اینجا خدمتکار بشم .....خانمه :بله بفرمایید ....رفتم داخل چه داخلش بزرگ و خوشکل بود ....مدتی بعد ......خانمه:ارباب کارتون دارن برید بالا اتاقشون ...لونا:ممنون ....رفتموجلوی در اتاق در زدم یه صدای خیلی قشنگی بهم اجازه رفتن به داخل رو داد ....در رو باز کردم با یه مرد خیلی جذاب رو به رو شدم ...لونا:س ..لام ...مرده:خب برای خدمتکار شدن اومدی ....لونا:ب..له ...مرده:بیا اینجا این برگه قرداد رو امضا کن ...لونا:چشم ...رفتم جلو
برگه رو خوندمموردی نداشت فقط یه چیز کوچولو انگلیسی پایین نوشته بود منم که انگلیسیم افتضاح هست ترجیح
دادم ازش بپرسم
لونا:ببخشید این چی نوشته
مرده:یه توضیح کلی درمورد قرداد...لونا :مرسی امضا کردم بفرمایید ...مرده :خب امضاش کردید بهتون خوش آمد میگم شما از الان خدمتکار و
ب
ر
د
ه ی....
ج
ن
س
ی من هستید ....لونا با چشمای گرد شده گفت:چی ...مرده:واضح گفتم خودت رو برای امشب آماده کن ..وباصدای بلند تری یکی رو صدا زد که بیاد داخل ..
اون عپفیک که از جو کوک هست فکر کنم بهتره
حالا بگید این رو ادامه بدم یا فیک کوک رو
مرده:این رو امضا کنید ...با خوشحالی امضاش کردم و کیفم رو برداشتم اومدم بیرون ....اولین کاری که کردم به دوستم سولی زنگ زدم....لونا:الو سلام عزیزم خوبی ....سولی:مرسی تو خوبی کجایی اومدی بیرون از اونجا بالاخره.....لونا:آره خب من الان باید چیکار کنم نه کار دارم نه جایی که بمونم ...سولی:خب مت آدرس یه جارو میدم برو اونجا خب....لونا :باشه ...سولی:خب من الان کارش رو با شرایط و آدرس برات می فرستم تو فعلا یه تاکسی بگیر تا برات بفرستم ....لونا:باشه مرسی خدافظ......یه تاکسی گرفتم و سوار شدم من الان ۱۸ سالم هست اسمم لوناهست من وقتی بچه بودم نمی دونم کی منو گذاشت پرورشگاه اونجا هیچ کی رو بجز سولی که بهترین دوستم بود نداشتم خب اون یه سالی زودتر ازمن از پروشگاه اومد بیرون منم تازه اومدم بیرون
لونا:آجوشی لطفا برید به این مسیر ....ادرس رو بهش نشون دادم ...شرایط کار"خدمتکاره یه عمارت بشی"این برام خوبه رفتم ...آجوشی:خب رسیدیم دخترم...به دورو برم نگاه کردم ...یه عمارت بود وسط جنگل ....پول آجوشی رو دادم و رفتم زنگ خونه رو زدم یه خانمی در رو باز کرو....لونا:سلام ....خانمه:سلام کاری داشتید ....لونا:اومدم اینجا خدمتکار بشم .....خانمه :بله بفرمایید ....رفتم داخل چه داخلش بزرگ و خوشکل بود ....مدتی بعد ......خانمه:ارباب کارتون دارن برید بالا اتاقشون ...لونا:ممنون ....رفتموجلوی در اتاق در زدم یه صدای خیلی قشنگی بهم اجازه رفتن به داخل رو داد ....در رو باز کردم با یه مرد خیلی جذاب رو به رو شدم ...لونا:س ..لام ...مرده:خب برای خدمتکار شدن اومدی ....لونا:ب..له ...مرده:بیا اینجا این برگه قرداد رو امضا کن ...لونا:چشم ...رفتم جلو
برگه رو خوندمموردی نداشت فقط یه چیز کوچولو انگلیسی پایین نوشته بود منم که انگلیسیم افتضاح هست ترجیح
دادم ازش بپرسم
لونا:ببخشید این چی نوشته
مرده:یه توضیح کلی درمورد قرداد...لونا :مرسی امضا کردم بفرمایید ...مرده :خب امضاش کردید بهتون خوش آمد میگم شما از الان خدمتکار و
ب
ر
د
ه ی....
ج
ن
س
ی من هستید ....لونا با چشمای گرد شده گفت:چی ...مرده:واضح گفتم خودت رو برای امشب آماده کن ..وباصدای بلند تری یکی رو صدا زد که بیاد داخل ..
اون عپفیک که از جو کوک هست فکر کنم بهتره
حالا بگید این رو ادامه بدم یا فیک کوک رو
۱۱۵.۴k
۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.