part: 14
اما به خوبی شکه شدنش رو حس میکردم.
کریس سمت پرتگاه بود و من سمت کوه. از گاز دادن دست نمیکشید و باید ی جوری جلوش رو میگرفتم.
فرمون رو به سمت چپ دادم و ماشین رو بهش نزدیک کردم.
عکس العملش مساوی بود با نزدیک شدن به گارد ریل. به قدری ادامه دادم که جاش تنگ تر تنگ تر شد به گارد ریل وصل شده بود و بدنه ماشینش خراشیده میشد. چاره ای جز عقب نشینی نداشت.
سرعتش رو کم کرد و عقب موند و من با بالا بردن سرعتم مسیر بیست ثانیه ای رو طی کردم تا خط پایان رو گذروندم. زیادی ساده بود برای همین میتونست خیلی کفریش کنه.
وقتی رسیدم هیچکس هیجان زده نشد همه شکه شده بودن.
ماشین کریس بعد از من رسید و گوشه ای پارکش کرد.
هم همه شده بود انگار عجیب ترین اتفاق زندگیشون رقم خورده بود
_اون کیه؟
_کریس جامونده؟
_خدای من باورم نمیشه کریس دوم شده
_اون راننده کیه چطور شکستش داد
به ماشین برنده سابق نگا میکردم.در با شدت باز شد و کریس با عصبانیت ازش خارج شد. کلاهش رو دراوورد و به زمین کوبید و با لگد به سمتی پرتش کرد.
بعد از برداشتن چند قدم. باحرص سمت ماشینش برگشت و بهش تکیه داد.
سرش رو بین دستاش گرفته بود.
بعد چن لحظه که بچه ها به خودشون اومدن با جیغ و داد از سکوی تماشاچی ها اومدن و مینهو بدون بیخیال جمع کردن پول های شرط بندی شد و با بقیه خودشو بهم رسوند به سمتم اومدن و همشون باهم بغلم کردن به راحتی داشتن لهم میکردن
هانا: له شدممم
رفتن اونور
مینهو: باورم نمیشه تونستی شکستش بدی(ذوق)
نامجون: کارت عالی بود
جیمین اومد دستشو دور گردنم انداخت و گف
_هر چی بیشتر میگذره بیشتر غافلگیرمون میکنی و منم بیشتر ازت خوشم میاد(خنده)
این پسر همیشه ی لبخند شیرین رو لبهاش بودو خیلی پرانرژی بود مطمئنم از درون خیلی خیلی تنهاس اکثرا کسایی که زیاد میخندن و خیلی پرانرژی هستن و سعی میکنن بقیه رو خوشحال کنن خیلی تنهان
دروغ چرا این پسر بلوند واقعا منو تحت تاثیر قرار داده بود
کریس سمت پرتگاه بود و من سمت کوه. از گاز دادن دست نمیکشید و باید ی جوری جلوش رو میگرفتم.
فرمون رو به سمت چپ دادم و ماشین رو بهش نزدیک کردم.
عکس العملش مساوی بود با نزدیک شدن به گارد ریل. به قدری ادامه دادم که جاش تنگ تر تنگ تر شد به گارد ریل وصل شده بود و بدنه ماشینش خراشیده میشد. چاره ای جز عقب نشینی نداشت.
سرعتش رو کم کرد و عقب موند و من با بالا بردن سرعتم مسیر بیست ثانیه ای رو طی کردم تا خط پایان رو گذروندم. زیادی ساده بود برای همین میتونست خیلی کفریش کنه.
وقتی رسیدم هیچکس هیجان زده نشد همه شکه شده بودن.
ماشین کریس بعد از من رسید و گوشه ای پارکش کرد.
هم همه شده بود انگار عجیب ترین اتفاق زندگیشون رقم خورده بود
_اون کیه؟
_کریس جامونده؟
_خدای من باورم نمیشه کریس دوم شده
_اون راننده کیه چطور شکستش داد
به ماشین برنده سابق نگا میکردم.در با شدت باز شد و کریس با عصبانیت ازش خارج شد. کلاهش رو دراوورد و به زمین کوبید و با لگد به سمتی پرتش کرد.
بعد از برداشتن چند قدم. باحرص سمت ماشینش برگشت و بهش تکیه داد.
سرش رو بین دستاش گرفته بود.
بعد چن لحظه که بچه ها به خودشون اومدن با جیغ و داد از سکوی تماشاچی ها اومدن و مینهو بدون بیخیال جمع کردن پول های شرط بندی شد و با بقیه خودشو بهم رسوند به سمتم اومدن و همشون باهم بغلم کردن به راحتی داشتن لهم میکردن
هانا: له شدممم
رفتن اونور
مینهو: باورم نمیشه تونستی شکستش بدی(ذوق)
نامجون: کارت عالی بود
جیمین اومد دستشو دور گردنم انداخت و گف
_هر چی بیشتر میگذره بیشتر غافلگیرمون میکنی و منم بیشتر ازت خوشم میاد(خنده)
این پسر همیشه ی لبخند شیرین رو لبهاش بودو خیلی پرانرژی بود مطمئنم از درون خیلی خیلی تنهاس اکثرا کسایی که زیاد میخندن و خیلی پرانرژی هستن و سعی میکنن بقیه رو خوشحال کنن خیلی تنهان
دروغ چرا این پسر بلوند واقعا منو تحت تاثیر قرار داده بود
۵.۴k
۱۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.