پارت 47
#پارت_47
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
تو افکار خودم غرق بودم که با صدای در دستشویی یه متر پریدم و بالا و از ترس رو شلوارم ج.ی.ش کردم!!!
یه پامو با حرص محکم رو زمین کوبوندم و لب زدم:
+بیا اول صبحی که اینطوری شروع شه وای به حال ادامه اش!!
داشتم زیر لب غُر میزدم که دوباره صدای در اومد با قیض گفتم:
+چیه!!
یزدان با همون صدای گرفته اول صبحش گفت:
-تینا گمشو بیرون دارم میترکم¿¡
دندون بالامو رو لب پایینم فشار دادم و اداشو در آوردم و بعد از چند دقیقه از دستشویی خارج شدم!!
چپ چپ به یزدان نگاه میکردم که گنگ گفت:
-چیکار میکردی دوساعته اون تو؟!
همونطوری که با حرص نگاش میکردم گفتم:
+فکر میکردم آقا، فکر..
تو دستشویی ام آدم از دستتون راحت نیست!!
یزدان تک خنده ای کرد و گفت:
-تو دستشویی فکر میکنی تو زندگیت میرینی!!
عصبی اومدم یه مشت نثار اون دماغ عقابیش کنم که فوری رفت تو دستشویی و در و بست!!
معلم جذاب من👨🏻🏫🍓
تو افکار خودم غرق بودم که با صدای در دستشویی یه متر پریدم و بالا و از ترس رو شلوارم ج.ی.ش کردم!!!
یه پامو با حرص محکم رو زمین کوبوندم و لب زدم:
+بیا اول صبحی که اینطوری شروع شه وای به حال ادامه اش!!
داشتم زیر لب غُر میزدم که دوباره صدای در اومد با قیض گفتم:
+چیه!!
یزدان با همون صدای گرفته اول صبحش گفت:
-تینا گمشو بیرون دارم میترکم¿¡
دندون بالامو رو لب پایینم فشار دادم و اداشو در آوردم و بعد از چند دقیقه از دستشویی خارج شدم!!
چپ چپ به یزدان نگاه میکردم که گنگ گفت:
-چیکار میکردی دوساعته اون تو؟!
همونطوری که با حرص نگاش میکردم گفتم:
+فکر میکردم آقا، فکر..
تو دستشویی ام آدم از دستتون راحت نیست!!
یزدان تک خنده ای کرد و گفت:
-تو دستشویی فکر میکنی تو زندگیت میرینی!!
عصبی اومدم یه مشت نثار اون دماغ عقابیش کنم که فوری رفت تو دستشویی و در و بست!!
۴.۰k
۱۲ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.