تغییری که آینده را عوض کرد.....پارت 2
پارت 2
• باشه خودت میدونی فقط خواستم بگم که فکر کنم ات هم هست
- چی؟( تعجب) یهو ترمز کرد...)
تو الان چی گفتی؟
• این قدر تعجب کردی؟
- بگو درست شنیدم...؟
• اره ات الان یه ایدله....
- تو کدوم گروهه؟
• گروه نداره فقط خودشه.....به خاطر سولوی جدیدش که خیلی موفق بوده میاد
- کدوم سولو؟
• البوم..( حالا یه اسمی خودتون بگید)
که دوم شد ما اول....
- الان خودمو میرسونمم......
• صبر کن خواس.......( قطع کرد)
شوگا ویو
سرعت ماشین رو بیشتر کردم.......رسیدم و در پارکینگ رو باز کردم...ماشین رو پارک کردم...در خونه رو باز کردم و سریع دوش گرفتم....زیر دوش به این فکر میکردم که بعد از این همه وقت یعنی ممکنه خودش باشه؟ دوست بچگی هام رو ببینم؟ چه تغییراتی کرده؟ هنوزم اون قدر کیوته؟ اگه بشه بازم مثل قدیم ها با هم دوست باشیم ... ات برای همیشه مثل دوستی بوده که میتونستم درهامو...حوفامو بهش بزنم......
از حموم اومدم بیرون و موهامو خشک کردم.لباس هامو پوشیدم(عکس میدم) . عطر خنکمو زدم و موهامو حالت دادم.سویچ ماشینمو که بهش جاکلیدی که ات وصل بود رو برداشتم..ساعتم رو انداختم و کفش پوشیدم و رفتم پارکینگ…..
ماشینو روشن کردم…(عکس میدم)
ساعت 7 شب بود تا برسم شد 8...
به نامجون زنگ زدم
• الو ...شوگا کجایی؟
- جلوی در ساختمون...
• وایستا الان ما هم میرسیم...
نشستم تو ماشین و رفتم تو گوشی.....داشتم پیچ ایمنستامو نگاه میکردم...بعد یادم افتاد که ناجمجون گفته بود ات دوم شده تو رای گیری...
رفتم تو سایت رای گیری و دنبال اهنگی گشتم که دوم شده بود......اسمش ( یه اسمی خودتون بگزارید)
تو اینترنت سرچ کردم....لی ات...( مدل و ایدل شرکت....( فلان...) ....20 ساله....یکی از موفق ترین سولوایستی که تازه شناخته شده.... به گذارش خبرنگاری ها اونم امشب اینجا حضور داره...
ایرپادم رو گزاشتم و اهنگ رو پلی کردم.....خیلی ارامش بخشه...صداش واقعا بهشتیه.....این اهنگ باید اول میشد....تو حال و هوای خودم بودم که دستی روی شونه هام قرار گرفت...برگشتم....جیمین بود
/ هیونگ کجایی؟ صدات میکنم نمیشنوی.....
- اومدم دیگه شلوغش میکنید چه قدررررر
با بچه ها رفتیم داخل ساختمون....منشی ما رو تا محل برگزاری جشن همراهی کرد....
با چیزی که من دیدم اینجا شبیه بار بود تا پارتی....چراقا خاموش بود و رقص نور هم روشن...رقصنده های باله داشتن روی سکوی نمایش اجرا میکردند....نشتم روی صندلی....بچه ها غرق صحبت بودن.... ولی من دنبال کسی بودم....پس ات کو؟ کجاست؟ یعنی امشب نیومده؟
وسط های اجرا داشتم به رقصنده ها نگاه میکردم که چهره ای اشنا دیدم.......شاید قبلا که اومده بودیم اینجا دیده بودمش...ولی چرا بعد از اون دیگه نگران نبودم که ات کجاست؟ اینگار خیالم راحت شده بود که ات هم به زودی میاد....
بعد از اجرا مجری روی سکو اومد...با چیزی که گفت سریع از روی صندلی پاشدم......
• باشه خودت میدونی فقط خواستم بگم که فکر کنم ات هم هست
- چی؟( تعجب) یهو ترمز کرد...)
تو الان چی گفتی؟
• این قدر تعجب کردی؟
- بگو درست شنیدم...؟
• اره ات الان یه ایدله....
- تو کدوم گروهه؟
• گروه نداره فقط خودشه.....به خاطر سولوی جدیدش که خیلی موفق بوده میاد
- کدوم سولو؟
• البوم..( حالا یه اسمی خودتون بگید)
که دوم شد ما اول....
- الان خودمو میرسونمم......
• صبر کن خواس.......( قطع کرد)
شوگا ویو
سرعت ماشین رو بیشتر کردم.......رسیدم و در پارکینگ رو باز کردم...ماشین رو پارک کردم...در خونه رو باز کردم و سریع دوش گرفتم....زیر دوش به این فکر میکردم که بعد از این همه وقت یعنی ممکنه خودش باشه؟ دوست بچگی هام رو ببینم؟ چه تغییراتی کرده؟ هنوزم اون قدر کیوته؟ اگه بشه بازم مثل قدیم ها با هم دوست باشیم ... ات برای همیشه مثل دوستی بوده که میتونستم درهامو...حوفامو بهش بزنم......
از حموم اومدم بیرون و موهامو خشک کردم.لباس هامو پوشیدم(عکس میدم) . عطر خنکمو زدم و موهامو حالت دادم.سویچ ماشینمو که بهش جاکلیدی که ات وصل بود رو برداشتم..ساعتم رو انداختم و کفش پوشیدم و رفتم پارکینگ…..
ماشینو روشن کردم…(عکس میدم)
ساعت 7 شب بود تا برسم شد 8...
به نامجون زنگ زدم
• الو ...شوگا کجایی؟
- جلوی در ساختمون...
• وایستا الان ما هم میرسیم...
نشستم تو ماشین و رفتم تو گوشی.....داشتم پیچ ایمنستامو نگاه میکردم...بعد یادم افتاد که ناجمجون گفته بود ات دوم شده تو رای گیری...
رفتم تو سایت رای گیری و دنبال اهنگی گشتم که دوم شده بود......اسمش ( یه اسمی خودتون بگزارید)
تو اینترنت سرچ کردم....لی ات...( مدل و ایدل شرکت....( فلان...) ....20 ساله....یکی از موفق ترین سولوایستی که تازه شناخته شده.... به گذارش خبرنگاری ها اونم امشب اینجا حضور داره...
ایرپادم رو گزاشتم و اهنگ رو پلی کردم.....خیلی ارامش بخشه...صداش واقعا بهشتیه.....این اهنگ باید اول میشد....تو حال و هوای خودم بودم که دستی روی شونه هام قرار گرفت...برگشتم....جیمین بود
/ هیونگ کجایی؟ صدات میکنم نمیشنوی.....
- اومدم دیگه شلوغش میکنید چه قدررررر
با بچه ها رفتیم داخل ساختمون....منشی ما رو تا محل برگزاری جشن همراهی کرد....
با چیزی که من دیدم اینجا شبیه بار بود تا پارتی....چراقا خاموش بود و رقص نور هم روشن...رقصنده های باله داشتن روی سکوی نمایش اجرا میکردند....نشتم روی صندلی....بچه ها غرق صحبت بودن.... ولی من دنبال کسی بودم....پس ات کو؟ کجاست؟ یعنی امشب نیومده؟
وسط های اجرا داشتم به رقصنده ها نگاه میکردم که چهره ای اشنا دیدم.......شاید قبلا که اومده بودیم اینجا دیده بودمش...ولی چرا بعد از اون دیگه نگران نبودم که ات کجاست؟ اینگار خیالم راحت شده بود که ات هم به زودی میاد....
بعد از اجرا مجری روی سکو اومد...با چیزی که گفت سریع از روی صندلی پاشدم......
۶۷۴
۲۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.