ناز بودی ناز کردی من خریدارت شدم
ناز بودی ناز کردی من خریدارت شدم
آمدی با جان و دل سر گرم بازارت شدم
ای همه زیبایی ات در واژه ها جاری شده
شعربودی شعرگویان محو دیدارت شدم
خواستی با حلقه ی گیسو به دار آویزی ام
اختیاراز دست من رفت و گرفتارت شدم
دستها را حلقه کردی و نفهمیدم چرا
باهمه بدعهدی ات ناگه بدهکارت شدم
نازچشمانت مرا دیوانه خود کرده بود
وعده یک بوسه دادی و طلبکارت شدم
بی توشعرم رنگ غم دارد نمی فهمی مگر
از چه من رقصنده ی ساز پر آزارت شدم
باخم ابروی تو پشتم شکست ای بی وفا
یک نظر حتی نفهمیدی که تبدارت شدم،
.
"عندلیبت"بودم و در بوستان پنهان شدی
با پرو بالی شکسته زار و بیمارت شدم
آمدی با جان و دل سر گرم بازارت شدم
ای همه زیبایی ات در واژه ها جاری شده
شعربودی شعرگویان محو دیدارت شدم
خواستی با حلقه ی گیسو به دار آویزی ام
اختیاراز دست من رفت و گرفتارت شدم
دستها را حلقه کردی و نفهمیدم چرا
باهمه بدعهدی ات ناگه بدهکارت شدم
نازچشمانت مرا دیوانه خود کرده بود
وعده یک بوسه دادی و طلبکارت شدم
بی توشعرم رنگ غم دارد نمی فهمی مگر
از چه من رقصنده ی ساز پر آزارت شدم
باخم ابروی تو پشتم شکست ای بی وفا
یک نظر حتی نفهمیدی که تبدارت شدم،
.
"عندلیبت"بودم و در بوستان پنهان شدی
با پرو بالی شکسته زار و بیمارت شدم
۱.۹k
۱۰ دی ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.