♡Desire hour♡
♡ساعت ارزو♡p9
کوکی گفت:
-هی پرنسس اروم باش من قرار نیست جایی
برم
تا اخر عمرم پیشتم
+هق راست هق میگی؟
-اره
بعد با انگشت شستش اشکات رو پاک کرد و گفت:
-میدونی من از وقتی که دیدمت.........
+وقتی دیدیم؟
-هیچی ولش کن مهم نیست
بعد کوکی یه بوسه کنار لبت زد
یه سانت با لبت فاصله داشت
تو از خجالت قرمز شدی
کوکی عم فهمید و گفت:
-فک کنم یکی اینجا خحالت کشیده
+کی من؟
-هوممممم چی فکر میکنی
توعم که نمیخواستی کم بیاری لپشو یه بوس محکم کردی
بعد گفتی:
+حالا کی خجالت کشید؟(خنده شیطانی)
-باشه تو بردی
+میدونستممممم
-میتونی را بری
+اممممم فک کنم بتونم
-باشه
از رو پای کوکی بلند شدم و واستادم
همین که خواستم راه
برم
یهو
افتادم
چشمامو بستم به جای
اینکه
یه جای سفت سقوط
کنم
رو یه جیزه خیلی خیلی نرم افتادم
چشمام
رو باز کردم
دیدم که
کوکی منو گرفته
گفت:
-مثلا الان تونستی راه بری؟
+......
(راوی:بچه ها شاید بپرسید که چرا نتونست سوو راه بره به خاطر اینکه اون پسره پاشو کشیده پای سوو درد گرفته یعنی پاش کش اومده:اگه نفهمیدید تو کامنتا بپرسید تا توضیح دقیق بدم:])
که یهو کوکی ممو براید استایل بغلم کرد
گفتم
+هی چیکار میکنی
-جور دیگه ای نمیشه بردت تو ماشین
+میتدنستم راه برم عاا
که یهو کوکی از اون نگاه های بعدا جرت میدم کرد
توعم گفتی
+باشه فقط اون جوری نگاه نکن مثله اردکای زشت میشی
-عه پس من اردک زشتم تو خر غر غرویی
+ای بچه پرو
-(حنده شیطانی)
.
.
.
پرش به داخل ماشین
من رفتم عقب نشستم کوکی با اون یکی پسر که
نمیشناسمش
رفت جلو نشست
.
.
.
-خب نگفتی چطور پیدامون کردی
ناشناس:قرار بود بیام ازت چیزی بگیرم
که دیدم تو با سوو دارین میرین بیرون
دیدم نصفه شبه و چندتا پسر افتادن دنبالتون
منم اومدم دنبالتون
یعنی تعقیبتون کردم:))))))
-.......
تو رو به ناشناس
+میگم
ناشناس:هوم
+میشه یه سوال بپرسم
ناشناس:اره راحت باش
+اممممممم
ناشناس:بپرس دیگهههههه
+خب امممم اسمت چیه؟
ناشناس:سوالت همین بود!
+اره
میشه حواب بدی
ناشناس:اسم من هست.........
.
.
.
ادامه پارت بعد:)
امیدوارم خوشتون اومده باشه=))
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤
کوکی گفت:
-هی پرنسس اروم باش من قرار نیست جایی
برم
تا اخر عمرم پیشتم
+هق راست هق میگی؟
-اره
بعد با انگشت شستش اشکات رو پاک کرد و گفت:
-میدونی من از وقتی که دیدمت.........
+وقتی دیدیم؟
-هیچی ولش کن مهم نیست
بعد کوکی یه بوسه کنار لبت زد
یه سانت با لبت فاصله داشت
تو از خجالت قرمز شدی
کوکی عم فهمید و گفت:
-فک کنم یکی اینجا خحالت کشیده
+کی من؟
-هوممممم چی فکر میکنی
توعم که نمیخواستی کم بیاری لپشو یه بوس محکم کردی
بعد گفتی:
+حالا کی خجالت کشید؟(خنده شیطانی)
-باشه تو بردی
+میدونستممممم
-میتونی را بری
+اممممم فک کنم بتونم
-باشه
از رو پای کوکی بلند شدم و واستادم
همین که خواستم راه
برم
یهو
افتادم
چشمامو بستم به جای
اینکه
یه جای سفت سقوط
کنم
رو یه جیزه خیلی خیلی نرم افتادم
چشمام
رو باز کردم
دیدم که
کوکی منو گرفته
گفت:
-مثلا الان تونستی راه بری؟
+......
(راوی:بچه ها شاید بپرسید که چرا نتونست سوو راه بره به خاطر اینکه اون پسره پاشو کشیده پای سوو درد گرفته یعنی پاش کش اومده:اگه نفهمیدید تو کامنتا بپرسید تا توضیح دقیق بدم:])
که یهو کوکی ممو براید استایل بغلم کرد
گفتم
+هی چیکار میکنی
-جور دیگه ای نمیشه بردت تو ماشین
+میتدنستم راه برم عاا
که یهو کوکی از اون نگاه های بعدا جرت میدم کرد
توعم گفتی
+باشه فقط اون جوری نگاه نکن مثله اردکای زشت میشی
-عه پس من اردک زشتم تو خر غر غرویی
+ای بچه پرو
-(حنده شیطانی)
.
.
.
پرش به داخل ماشین
من رفتم عقب نشستم کوکی با اون یکی پسر که
نمیشناسمش
رفت جلو نشست
.
.
.
-خب نگفتی چطور پیدامون کردی
ناشناس:قرار بود بیام ازت چیزی بگیرم
که دیدم تو با سوو دارین میرین بیرون
دیدم نصفه شبه و چندتا پسر افتادن دنبالتون
منم اومدم دنبالتون
یعنی تعقیبتون کردم:))))))
-.......
تو رو به ناشناس
+میگم
ناشناس:هوم
+میشه یه سوال بپرسم
ناشناس:اره راحت باش
+اممممممم
ناشناس:بپرس دیگهههههه
+خب امممم اسمت چیه؟
ناشناس:سوالت همین بود!
+اره
میشه حواب بدی
ناشناس:اسم من هست.........
.
.
.
ادامه پارت بعد:)
امیدوارم خوشتون اومده باشه=))
.
.
.
نویسنده:کیم سو💔🖤
۱۱.۰k
۰۵ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.