معشوقه مافیا
علامت (کوک_ علامت ات+)
_همینطور که یه نخ سیگار رو درآورد و روشن کرد و یه پک ازش گرفت و گفت:خب خانوم کوچولو برای چی اومدی اینجا
+چرا داداش و بابامو گروگان گرفتی چی میخوای از ما؟
_اها پس بگو واسه چی اومدی فک کنم هنوز خیلی بچه باشی چطور جرئت کردی بیای؟ مگه نمیدونی من کی هستم؟
+برام مهم نیست که تو کی هستی و هدفت چیه از هیچکس هم نمیترسم بچه هم نیستم فقط میخوام بدونم چرا داداش و بابامو زندانی کردی جناب جئون
_با نیش خنده:اوووو زبونتم که خیلی درازه خب باشه اگر میخوای بدونی بهت میگم حاضری معشوقه من بشی در این صورت بابا و داداشت آزاد میشن
+چییییی؟
_چیه چرا اینقدر تعجب کردی حاضری معشوقه من بشی
+معلومه که نه من معشوقه آدم عوضی مث تو نمیشم
_همون موقع جونکوک برگشت به سمت ات رفت و فکشو محکم گرفت و گفت:عوضی اره خیلی خب وقتی که بابا و داداشتو فرستادم اون دنیا ببینم بازم اینجوری بلبل زبونی میکنی ببین کوچولو یا چیزی که بهت گفتم و قبول میکنی یا باید برای همیشه قید داداش و باباتون بزنی افتاد؟؟؟؟؟؟ با (داد خیلی شدید)
+همون موقع اشکام شروع به چکیدن کرد و صورتمو پر کرده بود گفتم:خیلی خب قبول میکنم ولی فقط به خاطر جون خانوادم
_خوبه میتونی بری فردا میام دنبالت با هم میریم بیرون
+کی ازادشون میکنی؟
_هر وقت که واقعا مال من شدی
+اوکی خدافظ رفتم سمت در که گفت:
_وایسا
+اومد نزدیکم من فقط سرم پایین بود و گریه میکردم چونمو با دستش آورد بالا و سرشو نزدیکم کرد و یه مک خیلی عمیق از لبم گرفت که باعث شد لبم پاره بشه
_اوو نمیدونستم اینقدر ظریفی که با یه مک کوچیک خونی شدی
بعد زبونشو رو خون لب ات کشید
ات که داشت حالش بد میشد فورا از اون سازمان کوفتی اومد بیرون دور شد و رفت خونه ....
تا عصر بالای ۳۰ لایک برسونید مرسی♥️
_همینطور که یه نخ سیگار رو درآورد و روشن کرد و یه پک ازش گرفت و گفت:خب خانوم کوچولو برای چی اومدی اینجا
+چرا داداش و بابامو گروگان گرفتی چی میخوای از ما؟
_اها پس بگو واسه چی اومدی فک کنم هنوز خیلی بچه باشی چطور جرئت کردی بیای؟ مگه نمیدونی من کی هستم؟
+برام مهم نیست که تو کی هستی و هدفت چیه از هیچکس هم نمیترسم بچه هم نیستم فقط میخوام بدونم چرا داداش و بابامو زندانی کردی جناب جئون
_با نیش خنده:اوووو زبونتم که خیلی درازه خب باشه اگر میخوای بدونی بهت میگم حاضری معشوقه من بشی در این صورت بابا و داداشت آزاد میشن
+چییییی؟
_چیه چرا اینقدر تعجب کردی حاضری معشوقه من بشی
+معلومه که نه من معشوقه آدم عوضی مث تو نمیشم
_همون موقع جونکوک برگشت به سمت ات رفت و فکشو محکم گرفت و گفت:عوضی اره خیلی خب وقتی که بابا و داداشتو فرستادم اون دنیا ببینم بازم اینجوری بلبل زبونی میکنی ببین کوچولو یا چیزی که بهت گفتم و قبول میکنی یا باید برای همیشه قید داداش و باباتون بزنی افتاد؟؟؟؟؟؟ با (داد خیلی شدید)
+همون موقع اشکام شروع به چکیدن کرد و صورتمو پر کرده بود گفتم:خیلی خب قبول میکنم ولی فقط به خاطر جون خانوادم
_خوبه میتونی بری فردا میام دنبالت با هم میریم بیرون
+کی ازادشون میکنی؟
_هر وقت که واقعا مال من شدی
+اوکی خدافظ رفتم سمت در که گفت:
_وایسا
+اومد نزدیکم من فقط سرم پایین بود و گریه میکردم چونمو با دستش آورد بالا و سرشو نزدیکم کرد و یه مک خیلی عمیق از لبم گرفت که باعث شد لبم پاره بشه
_اوو نمیدونستم اینقدر ظریفی که با یه مک کوچیک خونی شدی
بعد زبونشو رو خون لب ات کشید
ات که داشت حالش بد میشد فورا از اون سازمان کوفتی اومد بیرون دور شد و رفت خونه ....
تا عصر بالای ۳۰ لایک برسونید مرسی♥️
۲۴.۷k
۲۶ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.