𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 3
𝑫𝒓𝒐𝒘𝒏 𝒊𝒏 𝒎𝒚 𝒐𝒘𝒏 𝒅𝒓𝒆𝒂𝒎: 3
ژان هو: بیا شام بخورد
ا/ت: صبر کن صحنه حساسه(با داد)
ژان هو: کرد نیستم اروم تر حرف بزن
ا/ت: باشه بابا🙄
فیلم تموم شد جیغ کشیدم و ژان هو یه بالشت به سمتم پرت کرد
ژان هو: کرد شدم
ا/ت: خااا
رفتم سر میز و شام خوردیم ژان هو مثل همیشه سری خورد
ا/ت: انقدر سریع نخور
ژان هو: باشه ولی تو اروم میخوری
ا/ت:🙄... برو بخواب فردا مدرسه داری
ژان هو: باش توهم زود بخواب اولین روز رو دیر نکنی
ا/ت: 😈من تا الان خواب بودم
ژان هو: 😐ولی هیچ تاثیر روت نداره زود بخواب
ا/ت: 😒باشه بابا برو بچه پرو
اهی کشیدو رفت😐پرو
منم ظرفا رو شستمو کل شب و فیلم دیدم دم دمای صبح خوابیدم
ژان هو: آههههههه پاشو دیگه فردا مدرسه داری
ا/ت: ولم کن
ژان هو: بازم کل شب و فیلم دیدی
ا/ت: به تو چه
بلند شدمو ساعتو دیدم 😟دیر شده بود سریع یه دوش گرفتمو اماده شدم
ا/ت: بزن بریممممم
ژان هو: بیا این و تو راه بخور خداحافظ
ا/ت: کجا
ژان هو: مدرسه
ا/ت: من اول تو رو میبرم بعد می........
ژان هو: من بچه نیستم بعد خودت دیرت شد زود باش برو
اینو که گف سریع رفت 😕
منم رفتم خیلی شلوغ بود رفتم دفتر و کتابمو گرفتم و از مدیر پرسیدم که کدوم کلاس باید برم داشتم میرفتم که به یه دختر کیوت برخورد کردم
دختره: اییی
ا/ت: ببخشید حالت خوبه
دختره: اره خوبم..ببینم دانش اموز جدیدی؟
ا/ت: شـکـر...اره😄
دختره: 😄که این تور.... لی بورا هستم
دستشو جلو اورد منم بهش دست دادم
ا/ت: منم پارک ا/ت هستم
بورا: خوشبختم
ا/ت: منم
بورا: کدوم کلاسی
ا/ت: کلاس**
بورا: پس هم کلاسیم بیا بریم بابچه ها اشنات کنم
دستمو گرفت رفتیم سمت کلاس
بورا: دا یون 😄میخوام با ا/ت اشنات کنم
رفیتم پیش یه دختر که اسمش دا یون هست
بورا: دا یون ا/ت دانش آموزان جدیده، ا/ت، دا یون بهترین دوستم😛
رفت بغلش نشست و دستشو برد پیش سندلی بغل خودش
بورا: بیا اینجا بشین پیش ما باش
رفتم پیشش نشستم
دا یون: خوشبختم
ا/ت: 😄منم
داشتیم حرف میزدیم که چند تا دانش اموز اومدن داخل و رفتن نشستن سر جاشون همه داشتن اونا
ژان هو: بیا شام بخورد
ا/ت: صبر کن صحنه حساسه(با داد)
ژان هو: کرد نیستم اروم تر حرف بزن
ا/ت: باشه بابا🙄
فیلم تموم شد جیغ کشیدم و ژان هو یه بالشت به سمتم پرت کرد
ژان هو: کرد شدم
ا/ت: خااا
رفتم سر میز و شام خوردیم ژان هو مثل همیشه سری خورد
ا/ت: انقدر سریع نخور
ژان هو: باشه ولی تو اروم میخوری
ا/ت:🙄... برو بخواب فردا مدرسه داری
ژان هو: باش توهم زود بخواب اولین روز رو دیر نکنی
ا/ت: 😈من تا الان خواب بودم
ژان هو: 😐ولی هیچ تاثیر روت نداره زود بخواب
ا/ت: 😒باشه بابا برو بچه پرو
اهی کشیدو رفت😐پرو
منم ظرفا رو شستمو کل شب و فیلم دیدم دم دمای صبح خوابیدم
ژان هو: آههههههه پاشو دیگه فردا مدرسه داری
ا/ت: ولم کن
ژان هو: بازم کل شب و فیلم دیدی
ا/ت: به تو چه
بلند شدمو ساعتو دیدم 😟دیر شده بود سریع یه دوش گرفتمو اماده شدم
ا/ت: بزن بریممممم
ژان هو: بیا این و تو راه بخور خداحافظ
ا/ت: کجا
ژان هو: مدرسه
ا/ت: من اول تو رو میبرم بعد می........
ژان هو: من بچه نیستم بعد خودت دیرت شد زود باش برو
اینو که گف سریع رفت 😕
منم رفتم خیلی شلوغ بود رفتم دفتر و کتابمو گرفتم و از مدیر پرسیدم که کدوم کلاس باید برم داشتم میرفتم که به یه دختر کیوت برخورد کردم
دختره: اییی
ا/ت: ببخشید حالت خوبه
دختره: اره خوبم..ببینم دانش اموز جدیدی؟
ا/ت: شـکـر...اره😄
دختره: 😄که این تور.... لی بورا هستم
دستشو جلو اورد منم بهش دست دادم
ا/ت: منم پارک ا/ت هستم
بورا: خوشبختم
ا/ت: منم
بورا: کدوم کلاسی
ا/ت: کلاس**
بورا: پس هم کلاسیم بیا بریم بابچه ها اشنات کنم
دستمو گرفت رفتیم سمت کلاس
بورا: دا یون 😄میخوام با ا/ت اشنات کنم
رفیتم پیش یه دختر که اسمش دا یون هست
بورا: دا یون ا/ت دانش آموزان جدیده، ا/ت، دا یون بهترین دوستم😛
رفت بغلش نشست و دستشو برد پیش سندلی بغل خودش
بورا: بیا اینجا بشین پیش ما باش
رفتم پیشش نشستم
دا یون: خوشبختم
ا/ت: 😄منم
داشتیم حرف میزدیم که چند تا دانش اموز اومدن داخل و رفتن نشستن سر جاشون همه داشتن اونا
۴۱.۳k
۱۳ بهمن ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.