عشق در پیست*پارت14
ویو ا/ت:
وقتی جیمین روم اسلحه کشید خیلی ترسیدم تو وضعیت خیل گوهی بودم از یه طرف پریود بودم نه پد داشتم نه لباس گرمم از یه طرف کل بدن به خاطر ضربات شلاق جیمین خونی بود صورتم به خاطر سیلی جیمین تا الان داشت میسوخت الانم روم اصلحه کشید..تو دلش :تهیونگ کجایی؟!چرا نمیای؟!حس میکنم آخرین روز زندگیمه میخوام برای آخرین بار ببینمت (اینارو تو دلش میگفتو با صدای بلند اشک میریخت)
جیمین:این گریه ها روم اثر نداره بیب*رفت زیر چونه ا/ت و گرفت
ا/ت:..
جیمین:حالا فهمیدی که تحت فرمان منی ها؟!
ا/ت:..
جیمین:تو فقط مال منــ....
ویو ته:
رفتیم داخل خونه که صدای گریه ا/ت و شندیم دیگه تاقت نداشتم با سرعت رفتم سمت اتاق و یه گوشه در باز بود با صحنه ای که دیدم سر جام میخ کوب شدم..بدن سفید عروسکم پر خون بود اون جیمین عوضی سمت ا/ت اصلحه کشیده صب کردم جیمین اصلحه رو بیاره پایین تا برم سمتشون که همون لحظه این اتفاق افتاد و منو جیهوپ رفتیم تو و با پام جیمین هول دادم و نشستم روشکمش...
ته:عاا حرومزاده به این فک نکرده بودی اگه پیدات کنم چی میشه؟!
جیمین:اوو تهیونگ اینجا چی کار میکنی؟!ما فقط هرزمونو پس گرفتیم
تهیونگ مشت های محکم به صورت جیمین میزد ..
(جیهوپ خواست بره سمت ا/ت که میا اومد)
میا:ا/ت چشماتو باز کنننن*دادگریه شدیدد
وقتی صدای میا رو شنیدم کل بدنم یخ کرد به شوگا که داشت میومد سمت مون بهش علامت دادم که بیاد جیمینو ببره و رفتم سمت ا/ت..
ته:ا/ت ا/ت منو ببین اومدم چشماتو باز کن ببین اومدم نجاتت بدم *گریه آروم
ته نبض ا/ت و گرفت...
ته: نبضش ضعیفه *ته سریع ا/ت و براید بغل کرد و میا هم دنبالش رفت
ویو راوی
پسرا پارک و جیمین به اتاق شکنجه بردن و جیهوپ و میا وته باهم ا/تو بردن بیمارستان وقتی رسیدن میا وسایل مورد نیاز که آورده بود داد به دکتر و دکتر رفت داخل ..همه منتطر بودن تا خبری از ا/ت بهشون برسه
میا نشسته بود رو صندلی و همش آروم گریه میکرد تهیونگ هم رو زمین نشسته بود وبا دستای خونی و چشمای اشکی به در زل زده بود بیچاره جیهوپ مونده بود کدومو آروم کنه که دکتر اومد...
با لایک و کامنتتون کلی ذوق میکنممم😍✨
پارت بعدی؟!
وقتی جیمین روم اسلحه کشید خیلی ترسیدم تو وضعیت خیل گوهی بودم از یه طرف پریود بودم نه پد داشتم نه لباس گرمم از یه طرف کل بدن به خاطر ضربات شلاق جیمین خونی بود صورتم به خاطر سیلی جیمین تا الان داشت میسوخت الانم روم اصلحه کشید..تو دلش :تهیونگ کجایی؟!چرا نمیای؟!حس میکنم آخرین روز زندگیمه میخوام برای آخرین بار ببینمت (اینارو تو دلش میگفتو با صدای بلند اشک میریخت)
جیمین:این گریه ها روم اثر نداره بیب*رفت زیر چونه ا/ت و گرفت
ا/ت:..
جیمین:حالا فهمیدی که تحت فرمان منی ها؟!
ا/ت:..
جیمین:تو فقط مال منــ....
ویو ته:
رفتیم داخل خونه که صدای گریه ا/ت و شندیم دیگه تاقت نداشتم با سرعت رفتم سمت اتاق و یه گوشه در باز بود با صحنه ای که دیدم سر جام میخ کوب شدم..بدن سفید عروسکم پر خون بود اون جیمین عوضی سمت ا/ت اصلحه کشیده صب کردم جیمین اصلحه رو بیاره پایین تا برم سمتشون که همون لحظه این اتفاق افتاد و منو جیهوپ رفتیم تو و با پام جیمین هول دادم و نشستم روشکمش...
ته:عاا حرومزاده به این فک نکرده بودی اگه پیدات کنم چی میشه؟!
جیمین:اوو تهیونگ اینجا چی کار میکنی؟!ما فقط هرزمونو پس گرفتیم
تهیونگ مشت های محکم به صورت جیمین میزد ..
(جیهوپ خواست بره سمت ا/ت که میا اومد)
میا:ا/ت چشماتو باز کنننن*دادگریه شدیدد
وقتی صدای میا رو شنیدم کل بدنم یخ کرد به شوگا که داشت میومد سمت مون بهش علامت دادم که بیاد جیمینو ببره و رفتم سمت ا/ت..
ته:ا/ت ا/ت منو ببین اومدم چشماتو باز کن ببین اومدم نجاتت بدم *گریه آروم
ته نبض ا/ت و گرفت...
ته: نبضش ضعیفه *ته سریع ا/ت و براید بغل کرد و میا هم دنبالش رفت
ویو راوی
پسرا پارک و جیمین به اتاق شکنجه بردن و جیهوپ و میا وته باهم ا/تو بردن بیمارستان وقتی رسیدن میا وسایل مورد نیاز که آورده بود داد به دکتر و دکتر رفت داخل ..همه منتطر بودن تا خبری از ا/ت بهشون برسه
میا نشسته بود رو صندلی و همش آروم گریه میکرد تهیونگ هم رو زمین نشسته بود وبا دستای خونی و چشمای اشکی به در زل زده بود بیچاره جیهوپ مونده بود کدومو آروم کنه که دکتر اومد...
با لایک و کامنتتون کلی ذوق میکنممم😍✨
پارت بعدی؟!
۷.۶k
۰۴ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.