Part6
Part6
#دیانا
که یهو ارسلان اومد تو جیغ زدم
ارسلان: چته بابا
دیانا : برو بیرون
ارسلان :دیگ دیدم
دیانا: خب بیشتر نبین
ارسلان: الان ما ترکیه هسیم ایرادی نداره همینجوری بیا بگیر بخاب
دیانا: چشم حتما میام لخت کنارت میخابم
ارسلان: رفتم بغلش کردم آوردمش رو تخت خابوندمش
دیانا: هی چکار میکنی
ارسلان: هیس
بخاب
دیانا: بذار لباسم بپوشم
ارسلان: گفتم بیا بخاب
دیانا:(تو دلش) چون ارسلان و دوست داشتم خیلی سخت نگرفتم
ارسلان: بیا دیگ
دیانا: اومدم
ارسلان: چرا فاصله میگیری؟
دیانا : آخه ما محرم نی...
ارسلان: نذاشتم ادامه حرفشو بزنه لبم گذاشتم رو لباش
دیانا: نذاش ادامه حرفم بزنه لبش گذاش رو لبام منم همراهیش کردم
بعد از 20 مین برداشتیم
ارسلان: حالا محرمیم
دیانا : رفتم تو بغلش خودمو جا کردم خابیدم
ارسلان: لباش مستم کرد
دیانا: خیلی خوشمزه بود
فردا صبح
#نیکا
رفتم دیانا رد بیدار کنم که با بچه ها بریم بچرخیم که دیدم این دو تا مث جوجه البته لخت تو بغل هم خوابیده بودن که...
لایک 15
کام12
#دیانا
که یهو ارسلان اومد تو جیغ زدم
ارسلان: چته بابا
دیانا : برو بیرون
ارسلان :دیگ دیدم
دیانا: خب بیشتر نبین
ارسلان: الان ما ترکیه هسیم ایرادی نداره همینجوری بیا بگیر بخاب
دیانا: چشم حتما میام لخت کنارت میخابم
ارسلان: رفتم بغلش کردم آوردمش رو تخت خابوندمش
دیانا: هی چکار میکنی
ارسلان: هیس
بخاب
دیانا: بذار لباسم بپوشم
ارسلان: گفتم بیا بخاب
دیانا:(تو دلش) چون ارسلان و دوست داشتم خیلی سخت نگرفتم
ارسلان: بیا دیگ
دیانا: اومدم
ارسلان: چرا فاصله میگیری؟
دیانا : آخه ما محرم نی...
ارسلان: نذاشتم ادامه حرفشو بزنه لبم گذاشتم رو لباش
دیانا: نذاش ادامه حرفم بزنه لبش گذاش رو لبام منم همراهیش کردم
بعد از 20 مین برداشتیم
ارسلان: حالا محرمیم
دیانا : رفتم تو بغلش خودمو جا کردم خابیدم
ارسلان: لباش مستم کرد
دیانا: خیلی خوشمزه بود
فردا صبح
#نیکا
رفتم دیانا رد بیدار کنم که با بچه ها بریم بچرخیم که دیدم این دو تا مث جوجه البته لخت تو بغل هم خوابیده بودن که...
لایک 15
کام12
۱۴.۵k
۲۵ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.