رویای اشنا part 50
ویو جونگ هوان
٪ توی یکی از ماموریت هامون شوگا برق های کل فرودگاه رو برای اینکه یک مافیا رو لو بدیم هک کرد.
*خب پس مشکلمون حل شد
☆خب شما برین نزدیک دیوار عمارت تا من چراغ های حیاط رو خاموش کنم.
_اوکی.
_هوان دنبالم بیا
اومدم
نزدیک دیوار عمارت شدیم و منتظر خبر شوگا شدیم. یه دفعه کل برق های حیاط خاموش شد.
☆خب میتونید برین
_ممنون
جونگ کوک سریع رفت بالا.
_بیا دستمو بگیر.
دستشو گرفتم و سریع از دیوار رفتم بالا و پریدیم توی حیاط عمارت.
_حالا اروم دنبالم بیا.
داشتم پشت سر جونگ کوک میرفتم کل بادیگرد ها توی شک بودن و اسلحه هاشون اماده بود، که یه دفعه حواسم نبود و پام رفت روی یه چوب و صدا داد، جونگ کوک سریع دستمو کشید و منو برد پشت عمارت که یه چند تا پنجره اونجا بود.
(بادیگارد ها: ۱ ۲ ۳)
۱ صدای چی بود
۲ فکر کنم مزاحم داریم
۳زود باشین برین حیاط رو بگردین.
_حواستو جمع کن
ب.... ببخشید
_اشکالی نداره، یونجی اوضاع چجوریه؟
*بزار ببینم خب دوتا اتاقی که الان شما پایین پنجرشون هستین خالی هستن و اتاق روبه رویی اتاق جانگ وو هست. جانگ وو و اون دوتا شل مغز توی اتاق پذیرایی پایین هستن.
_دوتا شل مغز؟!
منظورش سوهی و چان هست
_اوک، خب من میرم توی این اتاق و توهم برو توی اتاق بغلیش
اوکی
جونگ کوک از دیوار رفت بالا و رفت توی اتاق.
خب بزن بریم
رفتم توی اتاق و اتاق رو گشتم تا شاید یه چیزی پیدا کنم،یدفه ینفر دسته ی در رو کشید. منم سریع اسلحهمو به سمت در گرفتم خیلی ترسیده بودم. که....
یه دفعه جونگ کوک اومد داخل.
_جونگ هوا... داری چکار میکنی؟
جونگ کوک؟! فکر کردم جانگ وو عه.
_چیزی پیدا کردی؟
نه بریم اتاق جانگ وو رو بگردیم.
_بریم
*وایسین (داد)
☆چی شده
*کنترل دوربین ها از دستم دادم!
☆چی
_بدو
سریع با جونگ کوک رفتیم توی اتاق جانگ وو و تند تند پرونده هارو میگشتیم تا ببینیم ردی از پدر و مادر هامون پیدا میکنیم یانه.
☆تهیونگ و کیونگ اماده باشین.
÷٪اوکی.
...
ادامه پارت بعدی❤❤
شرطا: سه تا لایک و شیش تا کامنت
٪ توی یکی از ماموریت هامون شوگا برق های کل فرودگاه رو برای اینکه یک مافیا رو لو بدیم هک کرد.
*خب پس مشکلمون حل شد
☆خب شما برین نزدیک دیوار عمارت تا من چراغ های حیاط رو خاموش کنم.
_اوکی.
_هوان دنبالم بیا
اومدم
نزدیک دیوار عمارت شدیم و منتظر خبر شوگا شدیم. یه دفعه کل برق های حیاط خاموش شد.
☆خب میتونید برین
_ممنون
جونگ کوک سریع رفت بالا.
_بیا دستمو بگیر.
دستشو گرفتم و سریع از دیوار رفتم بالا و پریدیم توی حیاط عمارت.
_حالا اروم دنبالم بیا.
داشتم پشت سر جونگ کوک میرفتم کل بادیگرد ها توی شک بودن و اسلحه هاشون اماده بود، که یه دفعه حواسم نبود و پام رفت روی یه چوب و صدا داد، جونگ کوک سریع دستمو کشید و منو برد پشت عمارت که یه چند تا پنجره اونجا بود.
(بادیگارد ها: ۱ ۲ ۳)
۱ صدای چی بود
۲ فکر کنم مزاحم داریم
۳زود باشین برین حیاط رو بگردین.
_حواستو جمع کن
ب.... ببخشید
_اشکالی نداره، یونجی اوضاع چجوریه؟
*بزار ببینم خب دوتا اتاقی که الان شما پایین پنجرشون هستین خالی هستن و اتاق روبه رویی اتاق جانگ وو هست. جانگ وو و اون دوتا شل مغز توی اتاق پذیرایی پایین هستن.
_دوتا شل مغز؟!
منظورش سوهی و چان هست
_اوک، خب من میرم توی این اتاق و توهم برو توی اتاق بغلیش
اوکی
جونگ کوک از دیوار رفت بالا و رفت توی اتاق.
خب بزن بریم
رفتم توی اتاق و اتاق رو گشتم تا شاید یه چیزی پیدا کنم،یدفه ینفر دسته ی در رو کشید. منم سریع اسلحهمو به سمت در گرفتم خیلی ترسیده بودم. که....
یه دفعه جونگ کوک اومد داخل.
_جونگ هوا... داری چکار میکنی؟
جونگ کوک؟! فکر کردم جانگ وو عه.
_چیزی پیدا کردی؟
نه بریم اتاق جانگ وو رو بگردیم.
_بریم
*وایسین (داد)
☆چی شده
*کنترل دوربین ها از دستم دادم!
☆چی
_بدو
سریع با جونگ کوک رفتیم توی اتاق جانگ وو و تند تند پرونده هارو میگشتیم تا ببینیم ردی از پدر و مادر هامون پیدا میکنیم یانه.
☆تهیونگ و کیونگ اماده باشین.
÷٪اوکی.
...
ادامه پارت بعدی❤❤
شرطا: سه تا لایک و شیش تا کامنت
۵.۷k
۲۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.