بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
پاسخ قسمت دوم :
پس اگر ایشان از حق حکومتی خود دفاع نمود، حکومت کرد و در همین راستا نیز ترور شد و به شهادت رسید، حب الله است و نه حب ریاست.
و) - در زمان امام علی، امام حسن، امام حسین و سایر ائمه علیهمالسلام نیز شایع میکردند که آنها حب ریاست دارند، وگرنه چرا حکومت را به جباران نمی سپارند و بروند یک گوشهای به عبادت بنشینند؟!
آیا یازده امام معصوم (ع) برای خدا پرستی یا احکام طهارت مورد غضب حکام قرار گرفته و ترور شدند؟ یا آن که همیشه برای حکومت ظلم خطر و تهدید قلمداد میشدند؟! آیا این حبّ ریاست است؟!
حبّ مال هم بد و محکوم به هلاکت و فناست. حال آیا دزد میتواند بگوید که بگذار اموالت را ببریم و یا اصلاً خودت دو دستی تقدیم کن و اگر در حفظ آن بکوشی یا از آن دفاع کنی، معلوم است که حبّ مال داری؟! این منطق ظالمین، دزدان و جباران است، نه منطق الهی و عقلانی.
ز) - اجتهاد، فقاهت، قضاوت یک تکلیف است و نه یک مقام که مجتهد حبّی به آن داشته باشد و یا نداشته باشد و اگر حبّی نفسانی داشته باشد که به صورت خودکار از صیانت نفس، حفاظت دین، اطاعت امر مولا و عدالت که از شرایط اجتهاد، امامت و قضاوت است ساقط میگردد. حتی نمیتواند امام جماعت باشد، چه رسد به امام امت.
ولایت فقیه نیز ریاست دنیوی نیست. یک تکلیف الهی است که به اهلش واجب میگردد. همه فقها مکلف هستند که برای استقرار نظام حکومت الهی به پا خیزند و انجام تکلیف کنند. اما رهبری همگان ممکن و مفید به فایده نیست. لذا در یک ساختار حکومتی، عدهای کارشناس فقیه جمع میشوند و از بین فقهای موظف یکی را که دارای شرایط مناسبتری هست میشناسند و از آن پس انجام این امر بر آن فقیه تکلیف و واجب میشود. چه خودش مایل باشد یا نباشد و اگر نپذیرد در پیشگاه الهی مسئول و مأخوذ خواهد بود.
آیا به خاطر نداریم که در آن مجلس خبرگان، بیشترین مخالفت با این تکلیف از سوی شخص آیت الله خامنهای صورت گرفت و دست آخر آیت الله حائری به ایشان گفت: پس از این نتیجهگیری این دیگر یک تکلیف است؟ و آیا خود ایشان مکرر نفرمود: نمی خواستم بپذیرم، ولی حال که تکلیف شد، با قوت اتخاذ میکنم و از آن دفاع میکنم؟پس اولاً حب ریاست هلاک کننده است .
-ثانیاً مصداق آن حکام ظلم و جور هستند نه ائمه علیهمالسلام و در همان امتداد ولی فقیه.
-ثالیاً قیام برای استقرار نظام اسلامی و اجرای احکام بر همگان واجب است.
-رابعاً اجرای احکام الهی بدون بر خورداری از حکومت اسلامی و مبتنی بر فقه اسلام ممکن نیست. (پایان)( ص 1)
پاسخ قسمت دوم :
پس اگر ایشان از حق حکومتی خود دفاع نمود، حکومت کرد و در همین راستا نیز ترور شد و به شهادت رسید، حب الله است و نه حب ریاست.
و) - در زمان امام علی، امام حسن، امام حسین و سایر ائمه علیهمالسلام نیز شایع میکردند که آنها حب ریاست دارند، وگرنه چرا حکومت را به جباران نمی سپارند و بروند یک گوشهای به عبادت بنشینند؟!
آیا یازده امام معصوم (ع) برای خدا پرستی یا احکام طهارت مورد غضب حکام قرار گرفته و ترور شدند؟ یا آن که همیشه برای حکومت ظلم خطر و تهدید قلمداد میشدند؟! آیا این حبّ ریاست است؟!
حبّ مال هم بد و محکوم به هلاکت و فناست. حال آیا دزد میتواند بگوید که بگذار اموالت را ببریم و یا اصلاً خودت دو دستی تقدیم کن و اگر در حفظ آن بکوشی یا از آن دفاع کنی، معلوم است که حبّ مال داری؟! این منطق ظالمین، دزدان و جباران است، نه منطق الهی و عقلانی.
ز) - اجتهاد، فقاهت، قضاوت یک تکلیف است و نه یک مقام که مجتهد حبّی به آن داشته باشد و یا نداشته باشد و اگر حبّی نفسانی داشته باشد که به صورت خودکار از صیانت نفس، حفاظت دین، اطاعت امر مولا و عدالت که از شرایط اجتهاد، امامت و قضاوت است ساقط میگردد. حتی نمیتواند امام جماعت باشد، چه رسد به امام امت.
ولایت فقیه نیز ریاست دنیوی نیست. یک تکلیف الهی است که به اهلش واجب میگردد. همه فقها مکلف هستند که برای استقرار نظام حکومت الهی به پا خیزند و انجام تکلیف کنند. اما رهبری همگان ممکن و مفید به فایده نیست. لذا در یک ساختار حکومتی، عدهای کارشناس فقیه جمع میشوند و از بین فقهای موظف یکی را که دارای شرایط مناسبتری هست میشناسند و از آن پس انجام این امر بر آن فقیه تکلیف و واجب میشود. چه خودش مایل باشد یا نباشد و اگر نپذیرد در پیشگاه الهی مسئول و مأخوذ خواهد بود.
آیا به خاطر نداریم که در آن مجلس خبرگان، بیشترین مخالفت با این تکلیف از سوی شخص آیت الله خامنهای صورت گرفت و دست آخر آیت الله حائری به ایشان گفت: پس از این نتیجهگیری این دیگر یک تکلیف است؟ و آیا خود ایشان مکرر نفرمود: نمی خواستم بپذیرم، ولی حال که تکلیف شد، با قوت اتخاذ میکنم و از آن دفاع میکنم؟پس اولاً حب ریاست هلاک کننده است .
-ثانیاً مصداق آن حکام ظلم و جور هستند نه ائمه علیهمالسلام و در همان امتداد ولی فقیه.
-ثالیاً قیام برای استقرار نظام اسلامی و اجرای احکام بر همگان واجب است.
-رابعاً اجرای احکام الهی بدون بر خورداری از حکومت اسلامی و مبتنی بر فقه اسلام ممکن نیست. (پایان)( ص 1)
۲۶۶
۲۵ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.