مسافری از اند پارت ۳

سوفیا:من دیگه نمیتونم این وضعو تحمل کنم ۳شبه که نتونستم بخوابم
نیسون:واسه چی؟
نیلی :خب راستش سر و صدای شما خیلی زیاده
الکسیس(روبه نووا):عزیزم بهتره بری تو اتاقت و با عروسک جدیدت بازی کنی
نووا:باشه
(صدای بستن در)
سوفیا :خب یه چیزیه که نمیزاره من و نیلی بخوابیم راستش صدای عشق بازی شما خیلی زیاده من نمیدونم شما لب میگیرین یا کار دیگه میکنین ولی در هر صورت صداتون خیلی زیاده
(الکسیس همان لحظه سرخ می‌شود)
نیسون :خب شما خوابتون سبکه
نیلی:ببین مثله ما نیستیم اگه یه شب دخترت از خواب بیدار شه میخوای چیکار کنی؟من برای خودتون میگم
الکسیس:اون راست میگه نیسون!ولی تقصیر ما نیست خب اون عادت داره هر شب موزیک بزاره گوش کنه ولی با صدای متوسط
نیلی :موزیک ؟خواهشا امشب این کارو نکن و بگیر بخواب من فردا صبح یه قرار کاری مهم دارم
نیسون قرار؟
نیلی ؛عمم خب یه قرار داده من پزشکی خوندم شاید یه جا بتونم کار کنم
نیسون :فقط بهم نگو که میخوای از شغلی که من بهت دادم استعفا بدی!
الکسیس:نگران نباش اون برخوردش انقد با ادما خوب نیست که بتونه یه شغل گیر بیاره
نیلی :هی خیلی هم خوبم
سوفیا:باشه تو خوبی فقط کار خوب رو خراب نکن
نیلی :نیاز ندارم بهم مشاوره بدی خودم میدونم خیلی خوبم
سوفیا :این اعتماد به نفس نیست!اعتماد به سقفه